بیا امشب به اغوشم، که گرما از تو میگیرم
ز سرما گر نباشی تو، خدا داند که می میرم
بیا تا شانه های تو شود چون تکیه گاه من
بیا ای زندگی بخشم که از این زندگی سیرم
تو دنیای منی اما دلم دلشوره ای دارد
به این فکرم که از دنیا جرا اینگونه دلگیرم
نمیگویم چو مجنونم چو آن فرهاد و رامینم
ولی در آینه دیدم که کرده عشق تو پیرم
بیا تا یک دم آسوده به بالین سر نهم امشب
دمار از من دراورده، غمی که کرده درگیرم
تمام آرزوی من همین یک لحظه دیدار است
بیا ای آرزوی من که آخر بی تو می میرم
جوادصارمی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 1 از 5
نظر 1
فاطمه گودرزی 11 اردیبهشت 1399 22:01
درود