این کیست که در آینه مشغولِ تماشاست
در عمقِ نگاهش غمی اندازه ی دریاست
چون خشتِ ترک خورده شده، صورتِ سردش
در صفحه ی خط خورده ی رویش ، گِلِه پیداست
از سلسله ناکام شدن ها، گله مند است
از اینکه که چرا سینه ی او ، منزلِ غمهاست
در ظاهرش آرام ولی لرزه ی دستش
فریاد زند در دلِ او یکسره غوغاست
از سر گذرانده به گمان، دوره ی سختی
حالا که نفس میکشد، این معجزه آساست
در جان من افتاده ، خوره، کیست ؟ بپرسید
در آینه اینگونه چرا غرقِ تماشاست
از،خاطر من رفته، بگو.... کیستی ای مرد
ای آینه اصلا تو بگو، کیست که اینجاست
دیدم که خودم خیره به خود مانده ام اینجا
دیدم که زنی خیره در این آینه، تنهاست
یک زن که چنان مرد شده ، در گذرِ عمر
اندک نفسی دارد و در حالت اغماست
#جوادصارمی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 06 امرداد 1396 01:53
درودت باد جناب صارمی عزیز
خرسندم که میهمان غزلی نغز و ناب از احساس دلنشین تان شده ام
رقص قلمتان ماندگار
میرعبدالله بدر ( قریشی) 06 امرداد 1396 14:23
سلام و درود بر شما شاعر ارجمند
خیلی زیبا بود
پاینده باشید.
فاطمه گودرزی 11 اردیبهشت 1399 21:59
درود