پرده ها را کنار بزن
بگذار جان بگیرد این افسرده ی نابکار
بگذار هوس زندگی جان بگیرد در رگ خشک مجنون.
فریادت به افق، تازیانه ها خواهد زد...
خاطرات پریدن و دویدن با دوست گذشت،
خاطرات نو آغاز کن...
درگذر از این کوردل افسرده؛
در امواج خورشید دست و پایت را جانی دوباره ببخش...
سریع تر بدو، روشنایی کمی جلو تر است.
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
علیرضا خسروی 16 آذر 1394 21:54
احسنت