یکی صدایت میزد
یکی یکی بند دلم می ریخت
صدای سکوت تو را می شنیدم
صدای لبخند یک مادر بهاری ...
زمان می گذشت و من بچه بودم
نمی دانستم سکوت یعنی چه ... ؟!
برای شب گریه های من
یکی محرم شدن یعنی چه ... ؟!
سکوت، حالم را به من پس داد
سکوت، گذشته ها را نشانم داد...
دوباره بلند خندیدم و رفتم
به آینده ای که هی کار دست دلم می داد...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علیرضا خسروی 14 فروردین 1395 06:49
احسنت شاعر فرهیخته