غریبه ترین رفیق من
نهان است اندرون تن
من خموشم
هو پر از هیاهو
من می خندم
او گریه می کند
من گریه می کنم
او می خندد
مند خفته ام
او بیدار است
من بیدارم
او بیدار است
تنها به گاه قرار تو
از درون من
به آینه تصویر می شود
من لبخند می زنم
او قهقهه می شود
من شاد می شوم
او می رقصد
او دلش می لرزد
من شاعر می شوم
غریبه ترین رفیق من
که نهان است اندرون تن
به گاه دیدارت
عاشقتر از من
به تو می شود
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 3
حمیدرضا عبدلی 02 تیر 1395 06:42
علیرضا خسروی 13 تیر 1395 02:00
درودها شاعر گرامی
علی معصومی 21 فروردین 1399 20:38
درود و عرض ادب
◇◇◇♡◇◇◇
زیبا سروده اید
آفرین بر شما
☆☆☆☆☆