آغوش محنت
ما طعم تلخ ریا را چشیده ایم
با تازیانه غم قد خمیده ایم
محبوس خود شده ایم ازهدف بدور
روز از بهانه پر و شب خزیده ایم
پر چیده بلبلی آغوش محنتیم
درانتظار کدامین سپیده ایم
انگار بسته به زنجیر خفتیم
عادت به نقشه خواری کشیده ایم
بیراهه رفته و دور از هدف شدیم
جز درد و رنج زمانه ندیده ایم
از قله های بلند رفاه سبز
بر بام حسرت و زردی پریده ایم
برخیز وعده غیرت وفا کنیم
بیهوده یاوه بود آنچه شنیده ایم
رنجور و دربدر افتاده از نفس
دنبال لقمه نانی دویده ایم
مام وطن که چنین مانده در شگفت
مایوس از آنکه عجب نوپدیده ایم
مانندکشتی وامانده در بلا
دل از رسیدن ساحل بریده ایم
نسلی که عزت مان را هدف گرفت
دیوانه بوده ؟ که اینجا رسیده ایم
پیرنظر "سلیم"
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
رضا زمانیان قوژدی 26 امرداد 1399 09:28
استاد پیرنظر سلام
هزاران آفرین
زیبا و دلنشین و مبتلا به دنیاستو
آن جوان سیاه پوست چه گناهی کرده که در آمریکا زاده شده که ... بگذریم.
دردمندانه کل حکام ظالم جهان را به چالش کشیده اید