بسته بودم بمهر راهش را
بی تفاوت بمن رسید و گذشت
ازکنارم یواشکی رد شد ؟
اشکهای مرا ندید و گذشت
تا نگاهش به سایه ام افتاد
دست در دست او دویدوگذشت
زیرلب هی خدا خدا کردم
ناله های دلم شنید و گذشت ؟
مثل باران بهانه باریدم
چتر نارو بسر کشید و گذشت
بیدمجنون شدم سر راهش
از سرشاخه ام پریدوگذشت
چون شقایق شکفتم از باغش
گل زبستان خود نچید وگذشت
او نه جانم ؛ همه جهانم بود ؟
کز دلم بند دل برید و گذشت
خواب دیدم در انقلاب خیال
سایه گون از شبم خزیدوگذشت
از کنارم یواشکی ردشد
اشکهای مرا ندید و گذشت ..؟
پبرنظر(سلیم)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 بهمن 1400 18:12
.مانا باشید و شاعر