مبتلایم کن
من که در بندت اسیرم چاره ام در دست توست
لای موهایت رهایم کن برایم کافی است
غنچه نیلوفرم با بال توفان آمدم
زیر پایت را سرایم کن برایم کافی است
قطر ای ناچیزم از ابری که بغضش وا نشد
می چکم ؛ دامن سزایم کن برایم کافی است
می رسانم در زمین گوش همه عاشق دلان
عاشقم من مبتلایم کن برایم کافی است
ماه من ، من با شب امشب حرفها دارم ز عشق
بانگاهی اعتنایم کن برایم کافی است.
گشته ام مات رخ ات کیشم نکن انصاف نیست
از خودم یکدم جدایم کن برایم کافی است
من سلیمم از غم عالم پر اما با تو هیچ
غم ندارم بند پایم کن برایم کافی است
پیرنظر "سلیم" 9/1/95
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
حسن کریمی 08 اردیبهشت 1395 00:04
جناب پیر نظر سروده زیبائیست درود بر شما
حمیدرضا عبدلی 08 اردیبهشت 1395 05:37
با سلام استاد بسیار عالی موفق باشی
دادا بیلوردی 08 اردیبهشت 1395 23:20
درود بر جناب سلیم بزرگوار.
بهره مند شدم از کلام گهربارتان.
علیرضا خسروی 10 اردیبهشت 1395 09:53
درودها
علی روح افزا 11 اردیبهشت 1395 06:30
درود بر شما .
جناب پیر نظر .
بسیار زیبا سرودید گرانقدر .
در پناه حق ...........