افتاده تر بیا
هنگام آمدن افتاده تر بیا
رویای تو بغلم خواب خواب خواب
آهسته تر ز نسیم سحر بیا
نقش خیالی ام افتاده روی آب
نیلوفری شده مرداب لحظه ها
می ترسم از تب ات افتد به اضطراب
ایام شکوه نشست از نوشتنم
از بسکه خواهش دل ماند بی جواب
آهی که از دلی عاشق رسد به عرش
آشفته می شود از غصه آفتاب
قلبی که بشکند از درد عاشقی
آوازه اش نشود جا ، به صدکتاب
از کودکی پی عشقت دویده ام
خورشید خاطره هایم دمی بتاب
بغضم نمی شکند چاره کو ؟ سلیم
باغم عجینم و هم مست هم خراب
رامم نمی شود این قلب لعنتی
دایم به یاد تو می افتد التهاب
پیرنظر _سلیم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
حسن کریمی 27 اسفند 1395 01:18
سلام وعرض ادب جناب پیرنظر سروده زیبائیست درود برشما
فرزانه اختری 27 اسفند 1395 05:17
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 27 اسفند 1395 13:56
درود برشما