بسم اللطیف
جام عشق
بر عشق تو چنان دل بیمار مبتلا است
کز هر طرف محاصره در فتنه و بلا است
در خواهش نگاه تو از دست می روم
روز و شبم سیاه چو آن گیسوی رها است
هرگز مباد آن که من از تو جدا شوم
در عاشقی جدایی تو مرگ ناروا است
بنگر که چون به سوی من آیی از اشتیاق
شور قیامت است که در جان من به پا است
در تندی تو گوهر ناز و کرشمه ای است
کارام جان شیفته در اوج ابتلا است
هر چند مهر خویش ز من کرده ای دریغ
جور تو نیز مایه ارامش و صفا است
ترشی فزوده است به سرکنگبین عشق
مهدی مکن گلایه که این شیوه وفا است
در این غزل ببوس لب جام عشق را
کاین جام جاودانه لبالب ز کیمیا است
غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری
هفتم اردیبهشت یکهزار و چهارصد و یک خورشیدی
بیست و پنجم آوریل ۲۰۲۲ میلادی
(سروده در بداهه سرایی محفل ادبی «هفت هنر شیدایی»)
دفتر شعر روزگاران
701
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 اردیبهشت 1401 14:21
درود بر شما
Milad Kaviani 22 اردیبهشت 1401 19:22