بسمه اللطیف
جور عشق
چون من ای دوست به خواهانی تو شیدا نیست
این حقیقت ز چه رو در نظرت پیدا نیست
لاف عشق و سخن مدعیان هیچ مگیر
مدعی عاشق و دلداده بی پروا نیست
مشو آواره بازار و نشانی نطلب
جان من گوهر کمیاب وفا آنجا نیست
صحبت و شوخی رندان خرابات نشین
بی گمان صحبت ذوق آور روح افزا نیست
گر چه آب آینه پرداز حیات است ولی
وصف مرداب یکی با صفت دریا نیست
مهدی از جور تو دلتنگ شد و می نالید
در تو اما سر دلجویی وی گویا نیست
با من امروز وفا کن که مجال خوش عشق
چه بسا در گذر عمر به جا فردا نیست
#مهدی_رستگاری
هشتم آبان سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
سی ام اکتبر ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی 《گلشن شعرا》
دفتر شعر روزگاران
۹۶۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 10 آبان 1402 09:13
سلام ودرود
مهدی رستگاری 11 آبان 1402 02:10
درود و سپاس فراوان
سیاوش دریابار 10 آبان 1402 15:52
حدیث درد می باید نوشتن
کلام سرد می باید نوشتن
حدیث تو جور و جفا بود
بنام مرد می باید نوشتن
با سلام
درود بر شما و قلم شیوایتان
موفق و مانا باشید
مهدی رستگاری 11 آبان 1402 02:11
درود و سپاس بزرگوار. لطف دارید