مرا خیالِ تو خود بی خیالِ عالم کرد
همان خیال تو ما را دچار این غم کرد
هزار بوسه برایم به ارمغان آرند
به چشم مستِ تو حاشا ارادتم کم کرد
چه “بارها “که نهادی به فتنه بر دوشم
تو شاد رفته و این بار پشتِ ما خم کرد
فدای چشم تو بانو، که موجِ چشمانت
امیدِ بودن و ماندن به دل چه محکم کرد!
چکاوکانه سرودی به روی شاخه ی شوق
ترانه بغض مرا مثلِ عشق مبهم کرد
بهار مژده ی آغوش باغ می دادم
اگرچه بعد تو باران غمم مسلم کرد
پرنده باش که شاید توان به همَّتِ عشق
سفر به خانه ی خود برخلافِ آدم کرد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 24 آبان 1402 16:07
درود بر شما
طارق خراسانی 24 آبان 1402 22:42
سلامودرود
سپاس از مهر نگاهتان
در پناه خدا
سروش اسکندری 25 آبان 1402 10:38
سلام و درود بر شما جناب خراسانی ادیب
بسیار لذت بردم از شعر زیبای شما
طارق خراسانی 25 آبان 1402 19:05
سلام و درود
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
عادل دانشی 25 آبان 1402 17:58
درود استاد خراسانی بزرگوار
لذت بردم از شعر خیال انگیزتان
مانا باشید
طارق خراسانی 25 آبان 1402 19:06
سلام بر عادل عزیزم شاعر توانا
سپاس از حضور گرم وپر مهرت
در پناه خدا
علی معصومی 28 آبان 1402 00:14
طارق خراسانی 30 آبان 1402 18:30
سلام و درود بر امیر عشق
دوست گرانقدرم جناب استاد معصومی عزیز
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا