روزی خدا غزل به پریشانی ام نوشت
جانم ز اوج آمد و بارانی ام نوشت
دانی قلم برای چه طوفانی ام نوشت؟
چون روزگار بر گِلِ پیشانیام نوشت
در من کمی خمیرهی منصور بودن است
کف بین شهر ریشه ام از بایزید گفت
این نکته را به طالع من آنچه دید گفت
یک تن سرود نحس و دگر آن سعید گفت
با خود کسی که ناف مرا میبرید گفت
این مستعد وصلهی ناجور بودن است
.
دارم زنند و شعله ی خشمی به تن اگر
چون پنبه ام جدا بکُنَد پنبه زن اگر
جرمم همین، شده ام ضدِّ اهرمن اگر
آتش زنید بر تن بی جان من اگر
گَردَم برای خشم شما راه چاره است؟
باشد، چنین کنید به فرمانِ ضدِّ داد
فرعون چه ها نکرد و سزایش خدا چه داد؟
خاکَسترم؟ نبُرده کسی جان به انسداد
اما همین سپردن خاکسترم به باد
تکرار قاصدک، به بهاری دوباره است
.
من از فغان و ناله به دورم، نمی کنم
نفرین کنم تو را؟ نه، صبورم، نمی کنم
زخمی تو را به امرِ شعورم نمی کنم
بغضی برای سردی گورم نمیکنم
چون با پیاز لالهی وحشی برابرم
گردیده سینه از غم ایران هزار چاک
پرپر شوم به دست ستم پیشگان؟ چه باک
با عشق چون بری شدم از مرگ شُبهه ناک
حتی اگر مرا بسپارید زیر خاک
از زخم های داغِ زمین سربَرآورم
کاش این جهان سرای یکی قوم دون نبود ؟
در ذهنِ منجمد شده مکر و فسون نبود
آخر چرا به شادی دلها، قشون نبود؟
افسوس و کاش کارِ جهان واژگون نبود
شعر از امیر و رابعه، حمامِ خون نبود
مخمس با تضمین بخشی از جهارپاره سرکار خانم زهرا آهن
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 20 فروردین 1403 08:50
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
طارق خراسانی 20 فروردین 1403 16:39
سلام و درود بر دوست گرانقدرم
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
محمود فتحی 21 فروردین 1403 07:21
درود برشما شاعر
این نکته رادبه طالع من هرچه دید گفت
پیوند عشق ناگسسته نیست
طارق خراسانی 22 فروردین 1403 07:19
درود استاد کرانمهر
سپاس از مهر حصورتان
در پناه خدا
فرامرز عبداله پور 23 فروردین 1403 12:33
زیبا ودلنشین سروده اید
عیدسعید فطر را هم برایتان
تبربک می گویم
????????❤
رقص قلمتان ابدی
بابا طارق عزیز تولدتان هم مبارک