تهران چه فرقی میکند با شهر من وقتی
خالیست از تو دائما کوچه خیابانش ؟
من دیده بودم در خودم صحرای غمگینی
که خشک تر شد از غم و درد بیابانش
ای کاش میشد مرهمی باشی به امیدِ ...
تسکین زخم کهنه و درد فراوانش
باید برای روزهای بعد کاری کرد
این روزها به تار مو بند است ایمانش
وقتی کسی تصمیم میگیرد،کم باشد
یعنی فراهم بوده و هم هست امکانش
لعنت به تهران* بدون تو به آزادی
لعنت به هرجا رفته ام خورده به زندانش
صحرا به صحرا گشته ام اما نشانی نیست
از ابرهای بی قرار و شهر بارانش !
من دشت حاصلخیز و خاک تازه ای بودم
باید کسی کاری کند حالا به جبرانش
* کاشان
#سجاد_صادقی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 شهریور 1400 13:17
سلام ودرود
سجاد صادقی 13 شهریور 1400 08:23
سلام ارادت