یا رب دلم با عشق تو دارد هوایی می شود
بر هم زنم این بال خود پرواز خدایی می شود
مجنون شدم یا عاقلم از خود نمی دانم چرا
هر لحظه دل با یاد تو دارد ثنایی می شود
در انتظارم از کرم لطفی کنید بر حال ما
آن دم که دل پر می زند عشقم خدایی می شود
ای مهربان دلنواز ای خالق ارض و سما
با جان و دل در محضرت دارم فدایی می شوم
آن دم که می خوانم ترا آرامشی در دل بود
گفتم به کویش می رسم حالم بهاری می شود
حالم اگر بر حال خود باشد کسی کارم نداشت
باشد در این خلوت مرا حالم دعایی می شود
این راز با دل می کنم دل را سپردم بر خدا
گفتا نگو این راز خود رازت خدایی می شود
گفتم نمی گویم به کس در انتظارم چاره نیست
ناظم بخوان هر دم دعا کارم خدایی می شود
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
زهرا حسین زاده 22 اسفند 1394 07:25
علیرضا خسروی 24 اسفند 1394 01:14