عمریست که من در پی چشمان تو هستم
با یاد تو بودم به پیمان تو هستم
راهم ندهند که آیم به کنارت
با قلب خودم راهی پیکان تو هستم
عهدی که نمودم وفادار به آنم
خواهم که شوم کشته به میدان تو هستم
خواهند که تنم را به خاکش بسپارند
باز زنده شوم در پی جولان تو هستم
از دوری تو چشم و دلم هم نگران بود
باز آمد و گفتا که حیران تو هستم
ما را گنهی نیست شدیم عاشق دیدار
من مرده ی آن چشم غزل خوان تو هستم
ای یار بیا تا که شود چشم ما روشن
ناظم به فغان گفت پریشان تو هستم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
علیرضا خسروی 24 اسفند 1394 00:55
فرامرز فرخ 25 اسفند 1394 06:39
سلام و درود بسیار عالی بود
نسوزان و نترسان با ترقه