عشق امد به سرا پرده ما حاکم شد
گفت من پاکم و اما چه کسی خادم شد
نیتش پاک کند بر همه ی خلق جهان
از عزل نیت پاک با منو دل عازم شد
من همان عشق که از نور خدایم به شما
آن که هست در طلبم بر همگی عالم شد
جایی که نام من است مهر و وفا هم به دل است
در کجا هم ره من بر دگری ظالم شد
کسی که با منو دل هم ره و هم یار شود
در شب تیره کجا از سفرش نادم شد
نام من ورد زبان همه در عالم هست
هر کسی بهره ی داشت گر خود او سالم شد
گله از من نکنید عیبی اگر هست ز شماست
که من از پاکی روحم به شما لازم شد
آشنایی به منو دل بجز از پاکی نیست
هر کسی پاک بود بر منو دل حاکم شد
ناظم امشب سخن از بهر خدا گفت و شنید
که سرانجام خودش بر دل و عشق خادم شد
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5