درد ما را مرهمی نیست چون طبیبی نیست نیست
زندگی را لذتی نیست این عجیبی نیست نیست
دردمندانی که مینالند ز دست روزگار
یاوری در این زمانه بر غریبی نیست نیست
اندر این صحرای غم درماندگان دارند خروش
چهره غمگینشان بر کس حبیبی نیست نیست
آن لب خشکیده شان دارد حکایت از غمی
گویی یا اینجا کسی فکر ضعیفی نیست نیست
با که گویم حال این درماندگان را جز خدا
ای خدا اینجا کسی فکر غریبی نیست نیست
کس نمیباشد به فکر دیگری جز فکر خود
بر سر هیچ ظالمی اینجا نهیبی نیست نیست
ناظما تا کی شکایت میکنی از این و آن
بر دیار بی نوایان هیچ خطیبی نیست نیست
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
بهناز علیزاده 05 اسفند 1395 20:42
درود بر شما