آمده ام تا که صدایم کند
کار خدایی به رضایم کند
محترما عرض ادب می کنم
خادمی بر آل عبایم کند
مفتخرم خادم آن می شوم
کس نتواند که جدایم کند
ظاهر و باطن که بود بی ریا
مرحمت و لطفی خدایم کند
تا که نرفتم سراغ کسی
وعده به من داده وفایم کند
گر طلب از او کنم بی صدا
کی بشود رد دعایم کند
هردمی که زنده به یاد خدا
عقده ندارد که فنایم کند
عمری شیاطین بود خشمگین
تا که به دنیا رهایم کند
سایهی او برسر من تا ابد
سایهی او رد بلایم کند
تشنه نیم تا که روم بر سراب
چشمه زلال است و ندایم کند
هر دل دریایی خدایی شود
دنیا کجا جلب رفایم کند
کاهلی و تنبلی از ناظم است
آنچه بخواهم عطایم کند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 11:28
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم
حسین خیراندیش 26 اسفند 1398 20:30
سلام.از نظرتان متشکرم.به دلیل کمبود امکانات بنده شرایطش را ندارم ک سایت را بررسی کنم
امیر عاجلو 26 اسفند 1398 20:51