دور از وطن
تبعید شدم به شهر آدمکها
لبریز پاییزم
لبریز آب انگورند موهوم
تلو تلو میخورند
به من فحش میدهند
در این جاده های دروغ
لبریز پاییزم
خواهرم
دوشیزه ی آبی
در سرزمین مقدس
زیر آوار مانده
دستان مقدس پدر
زیر آوار مانده
در غرش موهوم عقاب های آهنینِِ عبث
روی خاک مقدس
در دود بمب ها
دوشیره ی آبی
شهید شد
خواهرم
در خون خود آرمید
لبریز پاییزم
لالایی مادر
در گوش من
حک شده
لبریز پاییزم
پدر در سرزمین مقدس
در باغ سیب
شهید شد
پروانه های باغ
دنبال دوشیزه ی آبی میگردند
آدمک های تبعیدگاه
چیزی نمی دانند
آیا ما زنده ایم
لبریز پاییزم
لچک آبی خواهرم دوشیزه ی آبی
در من حک شده
فاصله ی انگشتش
تا بال پروانه ها
در من حک شده
آیا ما زنده ایم
طولانی ترین مرثیه ی جنوب را
باد خواهد آورد
هزار پیمان سرخ
بر پیشانی ام حک شده
قهرمانان زمین جمع خواهند شد
آنها گریه نخواهند کرد
حسین شفیعی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افغانستان.....که در جهالت های بشری فریاد رسی نداشتند.
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 1
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 09 امرداد 1395 08:54
درودبرشما