آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

کافه

ارسال شده در تاریخ : 14 آبان 1399 | شماره ثبت : H9413475

دست وپا زیر برف یخ می کرد
آخرین روزهای آذر ماه
شیشه ها از بخار پوشیده
آسمان ِ غروب ، سردو سیاه

قهوه و کیک بد نبود آن شب
دست من را کشید و داخل برد
آه ازهمسرم مرا آن شب
به همان جا که می تپد دل ، برد

چشم بی آن که من بخواهم رفت
به همان گوشه که قرارم بود
روزهای زیاد ، آن گوشه
می نشست و در انتظارم بود

وای مُردم دوباره زنده شدم
باز بود و به گوشه ای خیره
بازهم یک بلوز آبی داشت
کُت ِ اسپرت ِ پشمی وتیره

قهوه آمد نمی توانستم ،
بخورم دستهام می لرزید
دیدنش باز هم تکانم داد
وای می مُردم او اگر می دید

همسرم کیک را برید وگذاشت
تکه ای تووی زیر دستی من
گرم ِ خوردن که شد فقط ماندیم
من و گُل های سرخ و مستی من

گُل سرخش همیشه یادم هست
شاخه ای که مرا تکان می داد
دختری از زمین ، به من آن مرد
تکه هایی از آسمان می داد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حال من خوب نیست برگردیم
پاشدیم و مرا ندید اصلن
یک بهانه شد و نجاتم داد
برف و سرما برای لرزیدن

مریم ناظمی


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 96 نفر 148 بار خواندند
امیر عاجلو (15 /08/ 1399)   | ابراهیم حاج محمدی (15 /08/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (15 /08/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (15 /08/ 1399)   | مبینا احمدی فرد (15 /08/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (16 /08/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا