چکامه گوے تو در یڪ نگاه مے فهمد
تمام آنچه نگاهت به آه مے فهمد
کبوترے که به دامت اسیر عصیان است
فریب چشم تو را صبحگاه مے فهمد
میان مُجرِم و مُحرِم نگرد ، مَحرَم راز
همیشه فرق صواب از گناه مے فهمد
مسیر چله نشینان به اشڪ خواهد شست
کسے که آینه را سر براه مے فهمد
شکوه شب ، غزلِ اعترافِ دلتنگے ست
به لطف حضرت آئینه ، ماه مے فهمد
غزل غزل به تو دلبسته ام که دریابی
خدا تو را غزلے بے پناه مے فهمد
تو عاشقانه ترین اعتراف من شده ای
جهان ، سکوت تو را اشتباه مے فهمد
#پرستش_مددی
۱۳۹۸.۰۹.۰۱
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 مهر 1400 08:24
درود بر شما
دادا بیلوردی 11 مهر 1400 03:34
درود بر بانو مددی عزیز
آفرین بر احساستان
هزاران احسن بر شما