بهانه های تو گاهی چه آشنا بوده ست
نگاه ساده ی تو شعر بی صدا بوده ست
دلم گرفته به هر جا که می روم طوفان
برای من غزلی پاک و بی ریا بوده ست
شبیه مرغ پریشان که بی تو می میرد
همیشه در دل من ذکر یا خدا بوده ست
به هرچه می نگرم جز غزل امیدی نیست
غزل تجسم یک عشق با صفا بوده ست
میان این همه باور دوباره می رقصم
اگرچه شهر دلم بی تو سخت نابودست
" پرستش " پر پروانه ها بهار من است
همیشه از من و تو کینه ها جدا بوده ست
پرستش مددی
۱۳۹۶.۰۱.۲۳
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
محمد جوکار 06 امرداد 1396 01:59
درودت باد مهربانو مددی عزیز
بتصویر کشاندن احساس با قلم افکار مانند ضربههای قلم موی پرنشاط بر بوم اندیشه ، بنحویکه مخاطب را تا انتهای شعر بدنبال خویش بکشاند از مهمترین مولفه های اشعار زیبای جنابعالی ست.
خرسندم که مجالی برای عرض ارادت و خوانش غزل زیبایتان یافته ام
در پناه خدای شعر و شعور
پرستش مددی 06 امرداد 1396 04:21
عرض ادب استاد جوکار گرانمهر
سپاس از مهر و توجه شما که مرا می خوانید
مهرتان پایدار بزرگوار
میرعبدالله بدر ( قریشی) 06 امرداد 1396 14:24
سلام و درود بر شما شاعر فرهیخته
زیبا و عالی بود
احسنت
جواد مهدی پور 06 امرداد 1396 20:28
سلام و احترام بر شما بانو مددی گرامی
اشعار زیبا و دلنشین اند
لذت می برم
درود هاااااااااااا
حمیدرضا عبدلی 08 امرداد 1396 10:43
بسیارزیبا بانو