گاه گاهی با خیالت شعر از بر می کنم
پای عشقت زندگانی را کبوتر می کنم
رنگها هرچند ترکیب نگاه مست توست
من تو را بی رنگ در هر شعر باور می کنم
زورق ذوقم به دریا می زنم با عشق تو
کشتی دل را به هر دریا شناور می کمم
می نویسم دفتری از چشمهایت مست مست
زندگی را با دو چشمانت برابر می کنم
در کلیسای تنت دل را "پرستش" کرده ام
آنچه دنیا با تو کرده باز بهتر می کنم
پرستش مددی
١٣٩۶.۰٣.١۶
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
حمیدرضا عبدلی 22 شهریور 1396 07:24
بادرودبانو بسیارزیباست
پرستش مددی 22 شهریور 1396 21:07
عرض ادب ...سپاسگزارم
جواد مهدی پور 23 شهریور 1396 08:25
سلام و عرض ادب محضرتان بانو مددی گرانقدر
همیشه از اشعار زیبایتان لذت می برم
عالی می سرایید
زنده باشید به مهر
پرستش مددی 23 شهریور 1396 22:05
عرض ادب و احترام
سپاسگزار حضور پرمهرتان هستم ...برقرار باشید بزرگوار