سرزمین نگاه غمناکت
در هجوم سپاه چشمت بود
لشکری بغض مثل مروارید
زیر پای نگاه چشمت بود
خرده خرده غزل غزل باران
مژه هایت کرشمه می بارید
زخم بغرنج آسمان تنت
در سراشیب چشمه می بارید
جای تلفیق رنگ و بوسه و درد
شعر رنگین کمان آتش بود
دلهره دلهره غزل کردم
قصه ای که پر از سیاوش بود
مرزداران خسته از تاریخ
زیر دیوار بغضمان مردند
ما ندیدیم و راهمان کج بود
مرزداران دریغ می خوردند
هر شکستی قوام پیروزیست
مرگ گاهی زمینه ی عشق است
این مدالی که ریشه در خون است
شرط آرام سینه ی عشق است
اشک ها سایه های هر دردند
درد یعنی شکست در غربت
زخم پروانه ی پریشانیست
تازه کن زخم مست در غربت
بعد تو هیچ درد جانکاهی
بهتر از شانه ی " پرستش " نیست
آسمان آسمان غزل گفتن
بهتر از خانه ی " پرستش " نیست
پرستش مددی
۱۳۹۶.۰۳.۰۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
جواد مهدی پور 04 مهر 1396 08:12
سلام و عرض ادب محضرتان بانو پرستش گرامی
همیشه از اشعار زیبایتان لذت می برم
عالی می سرایید
زنده باشید به مهر
پرستش مددی 05 مهر 1396 05:53
عرض ادب و احترام
سپاسگزار لطف و مهرتان هستم
پاینده باشید بزرگوار
مصطفی یزدانی 12 مهر 1396 08:53
جای تلفیق رنگ و بوسه و درد
شعر رنگین کمان آتش بود
دلهره دلهره غزل کردم
قصه ای که پر از سیاوش بود
سلام ودرود بر شما بسیارسنجیده