صبح سرزد به نفسهای تو با شور نسیم
باز با عشوه و با هیبت مغرور نسیم
ساده بیدار شو از خواب دل انگیز که صبح
دل نهاده ست به دیباچه ی منشور نسیم
مثل گل وا بشو از چنته ی تن پوش غزل
درک کن در تن خود سایه ی منظور نسیم
شرح غمهای تو و دغدغه ی ترد خیال
ریخته روی لبت شربت انگور نسیم
مجلس خلسه ی عشاق بهم ریخته است
رقص موهای ترا نغمه ی سنتور نسیم
نوبت سجده به عشق است که باور بکنی
وقت غوغای " پرستش " شب مستور نسیم
پرستش مددی
۱۳۹۶.۰۵.۰۶
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 21 مهر 1396 13:03
پرستش مددی 27 مهر 1396 19:43
عرض ادب
سپاسگزارم
محمد جوکار 22 مهر 1396 00:18
درودها و آفرین ها بر رقص زیبای قلمتان