تشنه سـودا نشستـم دسـت در دامان اشک
چشـم و راه و ناز مژگان بیقـرار جـان اشک
گر چکیدم از لب سـاغـر وش چشمـان گـل
مـن روان در گـونه گـلبرگ سامـان اشـک
تـاب مـژگـان بلنـدش شـانه های پـر شرر
شانه می زد موج مـوج گیسوی حیران اشک
امـتحان خنـدة لیلی قبـولـم کـرده اسـت
اشک مجنون می درد چاک گل عریان اشک
بوی یوسف از طراوت های حُسن اش می خزید
چـون زلیخـایـش شـده آرام آرامـان اشـک
در تپـش هـای شمـا و مـا ســودا و ســواد
سـایه های نبضِ تر ساقی تراز نیسان اشـک
در غـم و خامـوشی و خشکیدنت یک عمر باز
چشمة چشمـان سینا چشمه جوشـان اشـک
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 11 دی 1399 18:55
منصور آفرید 11 دی 1399 22:22
درود بر شما
واقعا زیباو عالی
محمد رضا درویش زاده 12 دی 1399 19:24
هزاران درود
کاویان هایل مقدم 13 دی 1399 09:51
درود بر شما حضرت شاعر
مقدمتان خوش