تقدیم به مهربانوان سرزمینم ایران:
تو ای مهر بانوی ایران زمین
گزین بانوی خاص جان افرین
کهن بوم و بر ...زیب اغوش تو
پرازشکوه ، فریاد خاموش تو
فروزان تر ازچهره ی اختران
رخ مادر و خواهر و دختران
ز دامان تورستم و زال و سام
همان پهلوانان فرخنده نام
دراغوش تو با لب شیر بوی
ز خردی یل و گرد و پرخاشجوی
یلان را هم از کودکی داده مام
به دشمن ز غیرت همی مرگ نام
(به رستم بگفتا که نام تو چیست
که زاینده را بر تو باید گریست)
(مرا مام من نام مرگ تو کرد
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد )
شنیدم که گرد افرید رشید
چو شد از هجیر ژیان نا امید
برون امد از دژ بکردار شیر
بر اویخت با ان یل شیر گیر
(به سهراب بر تیر باران گرفت
چپ و راست جنگ سواران گرفت
نگه کرد سهراب و امدش ننگ
براشفت و تیز اندر امد به جنگ )
توانش نبد رزم نر اژدها
به مکر و فسون شد ز چنگش رها
چو بر دژ بر امد به مانند باد
دل گژدهم شد سبکبار و شاد
بدو گفت پس پهلوان کهن
که اباد بادا ز نامت وطن
(که هم جنگ جستی هم افسون و رنگ
نیامد ز کار تو بر دوده ننگ )
چو سهراب یل شاه کنداوران
شگفت امدش رزم یل دختران
به دل گفت ایران و این بانوان
ازیرا بود نامشان جاودان
(شگفت امدش گفت از ایران سپاه
چنین دختر اید به اوردگاه
سواران جنگی به روز نبرد
همانا به ابر اندر ارند گرد )
...
چورودابه دلداده ی همسران
به نام اوری از کران تا...کران
چوگردیه ان جنگجوی دلیر
هراسان ز پیکار او نره شیر
....
گذشت و...برامد چو این روزگار
بود نامتان تا ابد برقرار
به هر گوشه ی کشورم لاله گون
جوانی فروخفته در خاک و خون
ز هرجا شقایق دمیده ز خاک
دل مادری بوده زان چاک چاک
سپیدارباغ وطن ، مادرا
دلت پر ز داغ و محن خواهرا
امید دو چشمان من،دخترا
مرا شادی جان و تن،همسرا
...
به گوش زمان بانگ و فریادتان
وطن شادمان از دل شادتان
...
...
حسین محمدی فرد
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5