ما داستان تازه ای از عشق خواندیم
افسوس، در این ماجرا با هم نماندیم
ما، آن اوایل عاشق و دلداده ی هم
در این اواخر... مرگ بر هم می چکاندیم
با دست هم صد ها نهال بوسه هرجا
بر ریشه ها اینک تبر ها را نشاندیم
باغی بنا کردیم از احساس و نفرت
از باغ گنجشک و قناری را پراندیم
در ابتدا درمانِ هم بودیم، اما_
در انتها دل های هم را هم چزاندیم
آهوی زیبای غزلپوی دعا را
از دشت سبز مهربانی ها رماندیم
مدیون هم هستیم تا روز قیامت
جان بر لب هم با درشتی ها رساندیم
در چشم هم نفرت به جای عشق، دیدیم
تا... داستان عشق را با کینه خواندیم
#حسین_محمدی_فرد
@hoseinmohammadifard_ghazal
https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
دادا بیلوردی 04 بهمن 1396 18:52
درود بر جناب محمدی فرد
پیام شعرتان عالیست