سروش هایی از جامعه ی کبیره
سروش 1
مرغکی پر شکسته و نالان
خسته نیلوفری بدون امان
قایقی در میانه ی طوفان
عاشقی زار و بی سر و سامان
آمدم در پناه درگه تان
"اُشهِدُ الله...."
سروش هایی از جامعه ی کبیره
سروش 2
بس که چشم انتظارتان شده ام
غنچه ای از بهار تان شده ام
یار تان، بی قرار تان شده ام
رستگار از قرار تان شده ام
"مَن اَتاکُم نَجا"
سروش هایی از جامعه ی کبیره
سروش 3
گفته بودید: راه تان حق است
جذبه های نگاه تان حق است
آمدم؛ چون گواه تان حق است
"اَصدَقَ وَعدَکُم"
سروش هایی از جامعه ی کبیره
سروش 4
خاندان رسول والا را
دوست دارم خدای بی همتا!
بگذر از ما بخاطر آنها
"فَبِحَقِّهِم"
سروش هایی از جامعه ی کبیره
سروش 5
خواستم عاشق خدا بشوم
و ز غیر خدا، جدا بشوم
گفت باید دل-آشنا بشوم
عاشقِ عاشقِ شما بشوم
"مَن اَرادَالله...."
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 06 آذر 1400 22:01
سلام ودرود
کاظم قادری 07 آذر 1400 13:07
سلام ودرود و مرحبا
عذر خواهی میکنم از محضرتان که درتوانم نیست شعر به سبک سروش بسرایم واقعن سخت است
محمد علی رضا پور 07 آذر 1400 19:20
سلام و درود و سپاس بزرگواران