3 Stars

شعر سروش

ارسال شده در تاریخ : 11 فروردین 1399 | شماره ثبت : H948897

خوب از آن رو و مو و گیسو گفت
زان لب و خال و چشم و ابرو گفت
یار خود را ستود و نیکو گفت
چشم، یکسر به روی عالم بست .

(این شعر در قالب سروش است.
از ترجیحات قالب سروش، وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن ونیم وزن های مرتبط،
کوبشی بودن مصرع پایانی بویژه با داشتن قافیه ای جداگانه نسبت به شیوه ی قافیه مندی اصلیِ شعر،
پایان لفظیِ بسته و پایان معناییِ باز می باشد.
پایان معنایی باز(دو پهلو و قابل تفسیر بودن) شعر ارسالی، وقتی بارزتر می شود که در آن نمی توان به روشنی به این نکته
پی برد که آیا این شعر در ستایش قهرمان خود است یا نکوهش او و نیاز به بازخوانی و تفسیردارد
و چه بسا هرکسی از ظن خود یارش شود .
سروش در حالت اصلی خود از سه تا پنج مصرع دارد. دارای کلیتی منسجم اما تنوع در پردازش است.
سروش، قالبی شعری برای سرودن اشعار سنتی و نو و دارای برخی ویژگی های اصلی و ترجیحی است و
در عین حال برای جامع و مانع بودن تعریف آن، قابل تعمیم به مشخصات عام در حیطه ی خود می باشد.
براین اساس، به دلایل کارشناسانه، وزن ویژه ی این قالب را فاعلاتن مفاعلن فعلات و نیم وزن های مشابه برگزیده ایم؛
اما بطورعام و در حالت فرعی، سرایش سروش در هر وزنی مُجاز است.
قافیه پردازی آن در شیوه ی اصلی و ترجیحی براساس عدم قافیه مندی لَخت آخر است؛ اما در شکل عام و فرعی
می توان از انواع ممکن قافیه پردازی و حتی از شکل بدون قافیه در همه ی لَخت ها استفاده کرد؛ اما مخصوصا
در این حالت بی قافیه ی بیرونی و همچنین برای جبران قافیه نداشتنِ لخت پایانی و نیز برای افزودن به زیبایی شعر حتی
در مواردی که قافیه پردازی بیرونی(در پایان لخت ها) کامل است، استفاده از قافیه پردازی درونی یعنی در قسمت هایی که
جایگاه قافیه نیستند، (بر اساس نیاز توضیح داده شده) گاه مورد تأکید و گاه مورد توجه است . قالب سروش در حالت اصلی
و ترجیحی و بشدت مورد تأکید، دارای محتوای برجسته ی کوبشی در لَخت آخر است و بصورت بسته یعنی بدون نیاز
به ادامه یافتن می باشد و بهتر است که در بسته بودنِ خود هم باز باشد؛ یعنی از نظر لفظی، بسته و از نظر محتوایی، باز باشد.
به عبارت دیگر یعنی با این که نیاز به ادامه از طریق اضافه شدن لَخت بعدی ندارد، با محتوایی باز پایان یابد؛
مثلا در آخر آن از چند نقطه و یا عبارتی که محتوایی باز را برساند، استفاده شود.
قالب سروش، حد وسط و جامع قالب های رباعی، دوبیتی، پریسکه و سه گانی می باشد و اهمیت این مطلب
هنگامی بهتر مشخص می شود که یادمان باشد قالب های رباعی و دوبیتی بعنوان قالب هایی دارای اقتدار چندصدساله
تا به امروز، دو نمونه از کارآمدترین و محبوب ترین قالب های شعر فارسی هستند و پریسکه و سه گانی نیز مانند سروش
در مسیر پیشرفت.)

نمونه هایی دیگر از شعر سروش

1- بومِ نقاشیِ چمن، رنگین/
واژه ها، پَر زَنان و آهنگین/
لب به لب، بوسه ها، سبک- سنگین/
حاج فیروز! مَقدمت پیروز!//

2- جلگه، پربار، پرطرفدار است/
کوهپایه، پُر از چمنزار است/
قله، تنها، غریب، بی یار است/
خوش به حالش که آسمان دارد .//

3- شیر، آهو به کام می گیرد/
جمعِ کفتار، کام می گیرد/
لاشخور، التیام می گیرد/
و مقامات جامعه، جمع اند .//

4- چون که خورشید، توی آب افتاد/
خونِ دل بر دلِ کتاب افتاد/
رستمِ کشور از رکاب افتاد/
جانِ میهن به التهاب افتاد /
می بَرَندَش به سوی حادثه ای .//

5- شعر من، کودکِ بهانه ی تو/
عاشقِ شعرِ کودکانه ی تو/
و حقیقت، همین فسانه ی تو/
باز، دلتنگِ مهرم ای مادر!//

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 181 نفر 315 بار خواندند
امیر عاجلو (12 /01/ 1399)   | فاطمه اکرمی (12 /01/ 1399)   | علی معصومی (12 /01/ 1399)   | ویدا فردین فر (12 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (12 /01/ 1399)   | محمد علی رضا پور (12 /01/ 1399)   | معین حجت (12 /01/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (12 /01/ 1399)   | خسرو فیضی (12 /01/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (12 /01/ 1399)   | سعید فلاحی (12 /01/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (12 /01/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (12 /01/ 1399)   | جمشید اسماعیلی (08 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
فاطمه اکرمی (12 /01/ 1399)  مسعود مدهوش (12 /01/ 1399)  خسرو فیضی (12 /01/ 1399)  سعید فلاحی (12 /01/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 27

  • فاطمه اکرمی   12 فروردین 1399 01:36

    rose درودها زیبانگاریتان همیشگی باد

    بسیار زیباست
    ماندگارباشیدrose

  • علی معصومی   12 فروردین 1399 02:21

    درود و عرض ارادت
    ☆☆☆☆☆
    قلم ادیبانه ات استوار
    ◇◇◇◇
    rose rose rose

  • مسعود مدهوش   12 فروردین 1399 08:30

    چه جالب و زیبا،مانا باشید

  • معین حجت   12 فروردین 1399 10:34

    درود بر شما applause rose

  • سیدمحمد طباطبایی   12 فروردین 1399 10:44

    درود دوست شاعر نیک اندیشم ، تطور اشعارت را دوست می دارم ، پایدار باشید

    rose rose rose rose

  • خسرو فیضی   12 فروردین 1399 13:45

    . با صمیمانه ترین درودهایم rose
    . استاد والانگر و اندیشمند . تلاش جنابعالی را شناخت
    . قالب سروش می ستایم . با امید بسیار که موفق می
    . شوید . بهترین ها را برایتان آرزو می کنم
    . rose rose rose applause applause applause rose rose rose rose

    • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:05

      به خواست خدا و همیاری شما، دوستان،
      می توانیم سروش، سه گلشن و شعر سبز را جاودانه کنیم. rose rose rose

  • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:03

    بهترین درودها و سپاس ها تقدیم تان love struck

  • عباس ذوالفقاری   12 فروردین 1399 15:04

    سلام ...وقت بخیر ...خوبید؟ خیلی خوب ...نمونه ۱ و ۳ خیلی خوب و زیبا....و نوشته شما در خصوص قالب سروش را هم خواندم
    چند بار....یک سوال دارم دقیقا فرق سروش و مسمط به جز وزن که اشاره فرمودید در چیست؟ ممنون

    • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:12

      سلام و درود
      ممنون از پرسش تان.
      پاسخ را در چند متن، بیان می کنم rose

      • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:13

        لطفا شما و سایر دوستان، پس از مطالعه ی متن(ها)،
        دیدگاه خود را بیان بفرمایید. سپاس rose

  • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:17

    قالب شعریِ سروش و تفاوت هایش با قالب مسمط

    تفاوت های سروش و مُسَمَّط
    پیش از بیان تفاوت های قالب شعری سروش با قالب های تا حدودی مشابه، بهتر است نمونه سروده هایی در
    قالب سروش بیاوریم:
    گفتن از عشق، کار سختی نیست/
    خوب گفتن، شکار سختی نیست/
    فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//
    برگ سبز خزان، خودش را، ریخت/
    با هوا و زمین و آب آمیخت/
    برگِ بی بار چون تمشک نبود.//
    چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
    شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
    مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
    گل، نشانِ خداست.//
    گرچه بالاست، باز هم خوار است/
    شُهره اما بدون مقدار است/
    خواب دائم چطور بیدار است؟/
    به فضا رفته است میمونی.//
    "علّیَت" داشت نخ نما می گشت/
    فیلسوفی پی خدا می گشت/
    عارفی از عُروج بر می گشت/
    حرف نابش به دل گرامی گشت:/
    "نور"، مجهول نیست؛ اثبات است.//

    مسمط، قالبی تشکیل شده از چند بخش به نام رشته است و در هر رشته ی آن، چند مصراع همقافیه ی
    پشت سر هم و سپس یک مصراعِ غیر همقافیه به نام بندِ مسمط قرار می گیرد؛ بنابراین هر رشته ی مسمط
    از چند مصراع همقافیه و یک بند ساخته می شود. رشته های بعدی در قافیه های دیگری ساخته می شوند و
    دوباره، مصراع های پی در پیِ همقافیه ای دارند. بندهای پایان هر رشته، دارای قافیه ای متفاوت با مصراع های
    قبلی و همقافیه با سایر بندها هستند. گاهی هم بند اول با قافیه ی رشته ی خود شروع می شود؛
    ولی قافیه در مصراع های غیرپایانیِ رشته های بعدی تغییر می کند و در بندها ثابت می ماند.
    به این ترتیب، قالب سروش در یکی از حالت های خود که از چند مصراع یا لَخت همقافیه و
    یک لَخت غیرهمقافیه ساخته می شود، از نظر قافیه بندی به یک رشته از مسمط شبیه می شود.
    برهمین اساس، بعضی ممکن است قالب سروش را تنها جزئی از یک رشته از مسمط بپندارند.
    شباهت بین سروش و مسمط، مثل شباهتِ دو نفری است که به علت شباهت چهره شان ممکن است
    دیگران آنها را با هم اشتباه بگیرند؛ ولی از شباهت ظاهری که بگذریم، دیگر هیچ شباهت خاصی با هم ندارند؛ مثلا یکی جمشید است و دیگری اِدوارد.
    یکی دانستنِ قالب های سروش و مسمّط صرفا به علت شباهت در شیوه ی قافیه بندی، احتمالا یا از ناآگاهی
    منشأ می گیرد یا از بی انصافی و این در حالی است که شباهتِ ظاهریِ بینِ دو قالب قصیده و غزل حتی
    بیش تر از شباهتِ ظاهریِ مسمط و سروش است؛ اما آنهایی که سروش را مسمط می پندارند،
    اگر قالب های شعر فارسی را بشناسند، بعید است که قصیده و غزل را یکی بدانند؛
    پس یک دلیل ما برای اثباتِ استقلالِ سروش از مسمط و در پاسخ به کسانی که قالب های شعری را
    می شناسند، استناد به تفاوت غزل و قصیده است .
    استدلال دیگر ما بر جداییِ سروش از مسمط، نام و تعریف همین قالب مسمط است؛
    چراکه مسمط به معنای به رشته کشیده، در تعریفی که دارد، وقتی معنا پیدا می کند که
    دارای رشته هایی باشد و در پایان هر رشته، بندی بیاید که همقافیه ی بندهای بعدی شود.
    همان طور که به چند پنجره نمی توان نامِ خانه داد، به یک رشته هم نمی توان مسمط گفت.
    به عبارت دیگر: هر رشته ی مسمط مثل مجموعه یی از پنجره های خانه است؛ اما مجموع
    لَخت های چندگانه ی سروش که بطور معمول سه تا پنج لَخت هستند، خانه ای کامل یعنی شعری کامل اند .
    در مقایسه ی بین سروش و مسمط اگر از شباهت در قافیه بندی بگذریم، تفاوت های برجسته ای را
    پشت سر هم خواهیم دید که شکی در تفاوت ذاتی بین آنها باقی نمی گذارد.

    برخی از تفاوت های سروش و مسمط عبارت اند از این که:

    1- سروش با تعداد بین سه تا پنج مصراع یا لخت به پایان می رسد؛ اما مسمط
    با این تعداد مصراع یا بیش تر از اینها تازه شروع می شود.
    2-آخرین لخت سروش بصورت کوبشی عمل می کند؛
    اما بندهای مسمط مخصوصا در بندهای غیرپایانی معمولا فقط نشانگرِ پایانِ یک رشته و
    لزوم آمادگی برای شروع رشته ی بعدی اند. به این ترتیب ممکن است در سروش
    برای رسیدن به کوبش از روش های مختلفی استفاده شود؛
    از جمله این که لخت پایانیِ سروش ممکن است از نظر معنا یا زبان یا هردو متفاوت
    از لخت های قبلی و بصورتی غافلگیرکننده باشد؛ ولی بندهای مسمط در راستای سایر مصراع های
    هر رشته ی مسمط می آیند.
    3-سروش دارای وزن و نیم وزن های ترجیحی است؛ اما مسمط در هر وزنی می تواند باشد.
    4-سروش برخلاف مسمط، شیوه های مختلفی در قافیه بندی دارد.
    5-سروش می تواند علاوه بر شعر سنتی، در شعر نو هم به کار برود؛ اما مسمط بعنوان قالبی باستانی
    و مخصوص شعر سنتی است.
    6- - سروش بر فشرده گویی و مسمط بر گسترده گویی استوار است.
    7- قافیه پردازی درونی در سروش اهمیت بیش تری دارد؛ چراکه از یک طرف با توجه به اهمیت فراوانی
    که سروش برای زیبایی های زبانی و معنایی قائل است و از طرف دیگر با توجه به کوتاهیِ قالب سروش و
    فرصت کوتاهی که برای آرایه پردازی ها و از جمله تقویت قافیه سازی دارد، لازم است در چند لخت کوتاه
    به زیبایی مطلوب خود برسد و در نتیجه، قافیه پردازی درونی برای آن اهمیت بیش تری پیدا می کند؛
    اما مسمط، وسعت زیادی دارد و در صورت اهتمام به آرایه های ادبی، می تواند آنها را در قسمت های
    مختلف خود پخش کند و در حالت عادی اصراری بر قافیه پردازی درونی ندارد.
    8- سروش از نظر نوع نگاه، موضوعات و شیوه ی بیان، قالبی است در میانه ی هایکو(هایکوواره)، پریسکه،
    دوبیتی و رباعی؛ ولی مسمط با قصیده همخوانیِ بیش تری دارد و حتی بعضی مسمط را شاخه ای
    از قصیده دانسته اند. به این ترتیب مثلا در سروش از ایهام و جملات دو پهلو و پایان باز استفاده می شود؛
    ولی در مسمط از حکایت پردازی، تضمین، توصیف مستقیم، مدح و ... .
    بر گرفته از کتاب سفیر شعر فارسی – محمدعلی رضاپور (مهدی)

  • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:29

    قالب شعری سروش و تفاوت های آن با قالب های نیمه همانند
    ( هایکو واره، دوبیتی، رباعی، سه گانی، پریسکه)

    پیش از بیان تفاوت های قالب شعری سروش با قالب های تا حدودی مشابه، بهتر است
    نمونه سروده هایی در قالب سروش بیاوریم:
    گفتن از عشق، کار سختی نیست/
    خوب گفتن، شکار سختی نیست/
    فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//
    برگ سبز خزان، خودش را، ریخت/
    با هوا و زمین و آب آمیخت/
    برگِ بی بار چون تمشک نبود.//
    چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
    شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
    مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
    گل، نشانِ خداست.//
    گرچه بالاست، باز هم خوار است/
    شُهره اما بدون مقدار است/
    خواب دائم چطور بیدار است؟/
    به فضا رفته است میمونی.//
    “علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
    فیلسوفی پی خدا می گشت/
    عارفی از عُروج بر می گشت/
    حرف نابش به دل گرامی گشت:/
    “نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//

    قالب سروش، آشکارا در تعداد ابیات، نوع قافیه بندی و همچنین در وزن عروضی،
    متفاوت از قالب های دوبیتی و رباعی ست و اما
    • از تفاوت های قالب سروش(در معنای خاصش) با قالب سه گانی به این موارد می توان اشاره کرد:

    داشتن وزنی ویژه (فاعلاتن مفاعلن فعلات)، ترجیحِ تأکیدی بر
    قافیه نداشتنِ مصراع پایانی برای ضربه ی پایانیِ بهتر،
    قابلیت از سه تا پنج لَختی بودنِ سروش(که باعث آزادی بیش تر شاعر می شود)،
    باز تر بودنِ قالب سروش و امکان گزینش انواع زوایای دید (مثلا قابلیت انتقال از شعر کوتاه کشفی – شهودی
    سه مصراعی به شعر توصیفی پنج مصراعی به صلاحدید شاعر)،
    قابلیت بیش ترِ قالب سروش برای پردازشِ هنری ترِ محتوا مثلا
    در استفاده از تصاویر متنوع (در مسیرِ یگانه ی شعر)
    و همچنین استقبال از انواع آرایه های ادبی بطور طبیعی و مناسب
    (در مقابل قالب سه گانی که تأکید بر دوری از بازی های زبانی و هنرمندی های ادبی و
    واژه سازی های نسبتا نامأنوس دارد.)
    سرانجام، از دیگر تفاوت های سروش و سه گانی، قرار گرفتنِ سروش در حد وسط و بعنوان واسطه بودن
    برای سه گانی و پریسکه از یک طرف و دوبیتی و رباعی از طرف دیگر می باشد؛ چراکه سروش با داشتن
    وزن ویژه و امکان چهار مصراعی بودن، تا حدودی به قالب های دوبیتی و رباعی همانند می شود و
    با امکان سه مصراعی و سه لَختی بودن به قالب های سه گانی و پریسکه نزدیک می شود و اگر کوبش پایانی
    در قالب های سه گانی، پریسکه و سروش، جدی تر از این مورد در رباعی و دوبیتی باشد، اشتراک دیگری
    از این نظر بین این قالب های نوین وجود خواهد داشت . همچنین در بین قالب های کوتاه سرایی، سروش
    دارای جامعیت ممتازی ست؛ چراکه در پردازش آن علاوه بر این که محدودیت موضوعی وجود ندارد و
    هر موضوعی را در قالب سروش می توان گنجانید، نوع نگاه سروش هم، نگاهی جامع است .
    به عبارت دیگر: انواع نگرش ها یعنی زاویه های دید را برای شعر سروش می توان به کار برد؛
    مثلا می توان سروشی سرود با رویکردِ کشفی-شهودی که جنبه ی برداشت ناگهانی (الهامی) دارد
    و در مقابل آن می توان سروش دیگری سرود با رویکردِ توصیفِ شاعرانه ی مضمونی که از مدت ها پیش
    در ذهن شاعر بوده است و در بیان آن هم قرار نبوده هیچ کشف و شهود خاصی اتفاق بیافتد؛ بلکه
    مثلا استفاده از برخی ترفندها ازجمله کاربردِ آرایه های ادبی، باعث برجستگی آن شعر شده است.
    خلاصه این که: سروش هم در موضوعات و هم در انواع زاویه های دید، کلی و جامع است؛
    ولی سه گانی در نوع نگاه خود، خاص تر است و اصالتا نگاهی کشفی – شهودی دارد و نوع نگاهش
    و این خاص تر بودنش از این منظر، ضمن این که امتیازی ست، محدودیتی هم هست.
    برای روشن تر شدن مسأله، مثالی می زنم:
    ببینید! اگر بعد از دیدن اشتیاق سنجاقکی به خطرکردن برای نوشیدن از آب چشمه، بخواهیم شعر کوتاهی
    با نگرش کشفی- شهودی و در واقع، شهودی- کشفی با گرایش حکیمانه بسراییم، سه گانی،
    قالب خاص چنین شعری می تواند باشد و اگر در بیان این کشف ناگهانی، موزون بودن کلام برایمان
    اهمیت زیادی نداشته باشد، می توانیم پریسکه را به کار ببریم و اگر نگاهی صرفا مشاهده گر
    و بیانی غیرعروضی داشته باشیم، هایکوواره گزینه ی مناسبی ست؛ اما در قالب سروش بر اساس
    همه ی این نگرش ها می توان شعر سرود جز این که وزن در قالب سروش، جایگاهی خاص دارد
    و حکمتی – شاید ظریف تر و پنهان تر از حکمت سه گانی ها-
    در سروش هم هست و از این لحاظ، سروش به سه گانی نزدیک تر است تا هایکوواره .
    حال اگر بجای سرودن از اشتیاق چنین سنجاقکی، بخواهیم شعر کوتاهی بسراییم درباره ی موضوعی که از
    مدت ها پیش، فکرمان را مشغول خود کرده بوده است و هیچ کشف و شهودی به معنای خاص
    در آن مطرح نبود و نیست، به نظر شما کدامیک از قالب های سروش یا سه گانی برای سرایش این شعر،
    مناسب تر است؟ بله، سروش، قالب مناسب تری خواهد بود؛ چراکه در نگرش های خودش
    جامعیت بیش تری دارد و خود را به اندازه ی سه گانی، به نوع نگاه کشفی و شهودی و ناگهانی
    مقیّد نکرده است . همین ویژگی باعث می شود که سروش، علاوه بر جامعیتی که نسبت به
    سه گانی و دوبیتی و رباعی دارد، حلقه ی اتصالی باشد بینِ سه گانی از یک طرف و نوخسروانی و
    هایکوواره از طرف دیگر؛ چراکه نگاه نوخسروانی، تغزّلی ست و هایکوواره نگاهی اشراقی و برپایه ی
    خلسه دارد و سه گانی، اصالتا کشفی-شهودیِ حکیمانه است و سروش، همه ی این نگرش ها را
    در خود می پذیرد و دارای جامعیت است . پیش تر گفتیم که سروش، هم در موضوعات و
    هم در نگرش ها دارای جامعیت است. اکنون، دو قالب کهن دوبیتی و رباعی را از این منظر، بررسی می کنیم:
    دوبیتی و رباعی – اگرچه شاید اصالتا دارای کلّیّت و جامعیّت در موضوعات و نگرش ها باشند-
    باز به دلیل پیشینه ی طولانی شان و شناختی که از خود به کلیتِ مخاطبانشان داده اند؛ یعنی
    به دلیل این که هریک از این دو قالب کهن در تاریخ ادبیات فارسی به موضوع یا موضوعات خاصی
    شناخته شده اند، براین اساس، خاص تر از قالب سروش اند و در نتیجه، قالب سروش، جامعیت
    بیش تری نسبت به آنها در مجموعه ی موضوعات و انواع نگرش ها دارد؛ مثلا طبق حافظه ی
    تاریخی مان دوبیتی را قالبی برای سرایش اشعار عاشقانه و عارفانه و غم و درد و هجران و
    شوق وصال می شناسیم و رباعی را قالبی برای موضوعات فلسفی و عرفانی و بعضا عاشقانه .
    در مقایسه ی سروش و سه گانی از این منظر هم اگرچه سه گانی سرایان مدعی اند به نامحدود بودنِ
    گستره ی موضوعیِ سه گانی، نوع نگاهشان بر پایه ی کشف و شهود حکیمانه است و به نظر می رسد که
    نوعی دریافت ناگهانی برای سه گانی سرا اهمیتی ویژه دارد که برپایه ی آن، شعرش را می آفریند؛
    بنابر این، حتی اگر بپذیریم که سه گانی، محدودیت موضوعی ندارد و در هر موضوعی می توان
    سه گانی سرود، این را نمی توانیم انکار کنیم که نوع نگاه در سرایش سه گانی بر پایه ی کشف و شهود
    است و این کشف و شهود هم تا حدود زیادی ناگهانی ست. خلاصه این که: در مقایسه ی سروش
    با این قالب های دیگر از نظر مقدار جزئی و کلی بودنِ موضوعات و زاویه های دید،
    می توان گفت: سه گانی از همه خاص تر و جزئی تر و سروش از همه عام تر و کلی تر است.
    بی شک، خاص بودنِ سه گانی از این منظر، امتیازی برای آن است و عام بودنِ سروش
    حتی ممکن است نقطه ی ضعفی برای این قالب اخیر باشد؛ اما از منظری دیگر،
    عام بودنِ سروش در زاویه ی دید، امتیاز بزرگی ست؛ به این معنا که قالب سروش
    با برخورداری از انواع زاویه های دید، جامعیت بسیار بالایی دارد و چون محدودیتی
    در پذیرش موضوعات هم ندارد، از نظر انواع موضوعات و نگرش ها یعنی در مجموع اینها
    جامعِ قالب های رباعی و دوبیتی و سه گانی است .
    پس قالب سروش، حلقه ی اتصال دوبیتی و رباعیِ کهن با قالب های نوین سه گانی و پریسکه می باشد .
    از دیگر تفاوت های سروش و سه گانی، اهمیت قافیه پردازی درونی در قالب سروش و
    پرهیز از آن در قالب سه گانی می باشد .
    همچنین از نظر توجه به آفرینش تصاویر، سروش در حد وسط اشعار هایکوواره و
    سه گانی قرار می گیرد.
    هایکوواره های فارسی مانند اصل خود یعنی هایکوهای ژاپنی، به ثبت تصویر در شعر،
    اصالت می دهند و به تفسیر آن نمی پردازند یا بسیار کم از تفسیرِ تصویر استفاده می کنند؛
    بنابراین، هایکو به نقاشی می ماند.
    سه گانی رویّه ای برعکس هایکو دارد و به نگاه فلسفی و تفسیر و ابراز نظر شاعر،
    تأکید می کند و تنوع در تصویرسازی و توجه زیاد به آن را بر نمی تابد و این امر را
    مزاحمتی برای رسیدن به هدف معنوی خود می داند.
    سروش از این منظر، در جایگاهی بین هایکو و سه گانی ایستاده است؛ چرا که هم
    به تصویرپردازی های هنری نگاهی مثبت دارد و هم به آنها بسنده نمی کند و
    به زیرساخت یعنی اندیشه ای که از ثبت تصاویر برمی آید،
    توجه دارد و مخصوصا وقتی که تصویرپردازی و بیان تفسیر بصورت غیر مستقیم با هم در می آمیزند،
    امید به نتیجه ی بهتر در ذهن مخاطب، قابل انتظارتر است.
    زبان سه گانی، سهلِ ممتنع یعنی ساده و استوار است و زبان سروش، شیوا و رسا و زیبا شده
    به انواع آرایه های ادبی.
    سه گانی برای رسیدن به یکدستیِ شعر، از تنوع می پرهیزد و در مقابل، سروش به استقبال از تنوع
    در مسیرِ یکدستیِ شعر می رود. این تنوع پردازی هم در عرصه ی زبانی است و هم در عرصه ی
    آفرینش تصاویر.
    این که سه گانی سعی می کند مطلبش را به زبان ساده و بدون ایهام و دیگر آرایه های ادبی برساند،
    ممکن است به ماندگاری و تازگیِ دائمیِ آن آسیب بزند و باعث شود که بسیاری از سه گانی ها
    به آثاری یکبار مصرف تبدیل شوند؛ حتی در قالب پریسکه می بینیم که نام این قالب به معنای
    جرقّه است و جرقّه معمولا به سرعت پدید می آید و به سرعت هم ناپدید می شود و اثر چندانی ندارد
    و به نظر می رسد که این جرقه وارگی درباره ی سه گانی هم تا حدود زیادی صدق می کند؛
    درصورتی که در سرایشِ سروش سعی بر این است که با استفاده از ترفندهایی همچون ایهام،
    دو پهلوگویی، جابجایی نشانه های نگارشی مثل ویرگول و… تفسیرهایی بازتر، آزادانه تر و چند بُعدی
    برای اشعار وجود داشته باشد ؛ بنابر این،
    برخی از تفاوت های قالب سروش در مقایسه با قالب سه گانی عبارت است از:
    داشتن وزنی ویژه (فاعلاتن مفاعلن فعلات)، ترجیح به قافیه نداشتنِ مصراع پایانی برای ضربه ی پایانیِ بهتر،
    قابلیت از سه تا بیش از پنج لَختی بودنِ سروش، قابلیت بیش ترِ قالب سروش برای پردازشِ هنری ترِ
    محتوا مثلا در استفاده از تنوع (در مسیرِ یگانه ی شعر)، و سرانجام، قرار گرفتنِ سروش در حد وسط و
    بعنوان واسطه برای سه گانی از یک طرف و دوبیتی و رباعی از طرف دیگر و جامعیت بیش تر قالب سروش
    در مجموع موضوع و زاویه ی دید .
    همچنین قافیه پردازی درونی در قالب سروش، جایگاه بارز تری دارد.
    با این توصیفات اگر به شعری نزدیک به سروش، سه گانی و پریسکه بربخوریم که
    در یکی از این سه قالب قرار می گیرد،
    در صورتی که وزن عروضی نداشته باشد؛ یعنی از نوع سپید باشد،
    بنا به پیشنهاد ما، آن شعر را باید در قالب پریسکه دانست؛
    اما اگر از نوع سنتی و یا نیمایی باشد، چنانچه دارای بیش تر از سه مصراع باشد،
    آن را سروش محسوب می کنیم؛ ولی در موارد سه مصراعی بودن،
    اگر هر دو مشخصه ی وزن ویژه ی سروش و عدم قافیه پردازی در مصراع پایانی را داشته باشد،
    در قالب سروش خواهد بود؛ ولی اگر یکی از این دو مشخصه
    و یا هیچیک را نداشته باشد، سه گانی محسوب می شود .
    اکنون پس از مقایسه ی سروش با برخی دیگر از قالب های کوتاه سرایی در شعر فارسی،
    می توان گفت که: قالب شعری سروش، حدفاصل و جامعِ قالب های کوتاهی مثل دوبیتی، رباعی و سه گانی
    می باشد .
    بر گرفته از کتاب سفیر شعر فارسی – محمدعلی رضاپور (مهدی)

  • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 15:35



    بسم الله الرحمن الرحیم

    قالب شعری سروش در یک نگاه

    در تعریف قالب سروش بویژه اگر بخواهیم جامعیت و مانعیت در تعریف را رعایت کنیم،
    باید به گونه ای سخن بگوییم که از یک طرف، مشخصات ترجیحی این قالب را معرفی کنیم
    و از طرف دیگر، شکل های فرعی مربوط را هم از شمول در این قالب نرانیم؛ بنابر این
    در تعریف سروش می توان گفت که:

    قالبی است برای شعر سنتی و نو، با تعداد مصرع ها ویا مصرع واره های از سه تا پنج و گاهی بیش تر،
    با وزن ترجیحی و تأکیدی فاعلاتن مفاعلن فعلات و نیم وزن های مشابه و انشعابات مرتبط در شعر نیمایی،
    با ترجیحِ تأکیدیِ عدم قافیه در لَخت آخر درکنارِ قافیه مندی همه ویا بیش تر لخت های دیگر،
    و با ترجیح در قافیه پردازی درونی (در آغاز ویا میان لَخت ها) علاوه بر قافیه پردازی بیرونی
    (در پایانِ لَخت های غیر از لَخت پایانی)، همچنین با ترجیح در تنوع پردازیِ در مسیرِ یگانگیِ شعر،
    با ترجیحِ تأکیدی بر بسته بودنِ لفظیِ شعر (بی نیازی از ادامه یافتن) و با ترجیح بر باز بودنِ معنایی
    (داشتنِ پایانِ باز: چند بُعدی و قابل تفسیر بودن) و سرانجام با ترجیحِ تأکیدی بر
    پایان کوبشی(ضربه ای) شعر.

    اکنون که از جامع و مانع بودنِ تعریف قالب سروش از لحاظ منطقی، خیالمان راحت شد،
    شکل ترجیحی، اصیل و خاص سروش رااین طور معرفی می کنیم:

    قالب شعری سروش در شکل ترجیحی، اصیل و خاص خود، دارای این ویژگی هاست:



    2-دارای از سه تا پنج مصراع

    3- بر وزن فاعلاتن مفاعلن فعلات، نیم وزن های مشابه ویا انشعابات مرتبط نیمایی آنها

    4-بدون قافیه مندی مصرع آخر در کنار قافیه مندی همه ویا بیش تر مصرع های دیگر

    5-دارای قافیه ی درونی علاوه بر قافیه ی بیرونی

    6- دارای پایانِ لفظیِ بسته

    7- دارای پایانِ معناییِ باز

    8- دارای تنوع پردازیِ در مسیرِ یگانگیِ شعر

    9- دارای پایان کوبشی .

    نمونه اشعاری در قالب جدید سروش (از محمدعلی رضاپور):

    1- ماه تابید و جیرجیرک خواند

    چشمه بر قول خویش ثابت ماند

    من و خواب عمیق و پیله ی سخت.

    2- می زند شادمان به دامنِ موج

    شده با موجِ ناشکیبا، زوج

    شب به ساحل، سکوتِ ماهی بود .

    3- بعدِ باران، هوا، غزل شده بود

    چشم در چشمِ آن عسل شده بود

    گل مریم به دست مریم داد .

    4- پسر و مادر، آخرین دیدار

    اشک ها: شعله های آتشبار

    رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.

    5- گفته بودیم: گنجه و باکو

    باز خواهند گشت؛ امّا کو؟

    باز، دریای مازِ ما کندند (ماز، ایهامی است به معنای مازندران ویا مااز) .

    6- قلم از دستِ اوستاد افتاد

    پرچمِ کشور از چکاد افتاد

    و دبیری که شغل دوم داشت….

    7- مستِ آواز، قایقِ موتوری (خوانش دیگر: مستِ آوازِ قایقِ موتوری)

    دل به دریا زدَه ست قایقباز

    باز، دل، غرقِ آزِ موجنواز (خوانش دیگر: باز، دل، غرقِ آز، موجنواز)

    راز در راز

    ساحلِ سرد، قایقِ خاموش.

    8- غنچه ای بود زاده ی گل سرخ

    گل سرخی که زود پرپر شد

    غنچه هم گل که شد، تغزّل شد

    رهسپارِ ترانه ی پدرش.

    9- کوه ها امتدادِ بودنِ توست

    دشت، امضای جان سرودنِ توست

    نیستیّ و وطن

    هستی اش وقف در ستودنِ توست

    جاودانه شکوه- روحِ بلند!

    10- در زمین، ساده گام، ساده مرام

    برزبانِ فرشته، نامش کام

    آی! چشمانِ خامِ هوش حرام!

    این قَدَر ساده اش گمان نکنید!

    11- بادباک رَوِش، سبکبال ام

    موج مجنون، غزال افعال ام

    خوش به حالم! وصال اقبال ام

    پرِ سیمرغ در هوا می خواند.

    12- نام کوتوله، نردبان می خواست

    شعر بی وزن، آستان می خواست

    مورچه، عمر جاودان می خواست

    با سیاست، عجیب گشت عجین.

    13- تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد

    ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد

    مردِ خاکی به دردناکی مُرد

    زنده ی جاودان، غریبِ زمان.

    14- ببر مازندران، شکوهش را

    هیبتِ آرمان شکوهش را

    یورشِ بی کران شکوهش را

    باز در بیشه ی جهان آورد.

    15- ماه، راهِ نگاه، آه، پناه

    حال، تسبیح، اشک، عشق، گواه

    باز، آواز. باز، راز و نیاز .

    16- آسمانی عقاب، زخمی شد

    شعله از التهاب، زخمی شد

    در غروب، آفتاب، زخمی شد

    ناجوانمرد تیر شعله! چرا؟!

    17- جنگل سبز، جنگ- جنگی شد

    تبر اندیشه و تفنگی شد

    خاطرِ سبز، سرخ شد در تیر .

    18- لحظه ای ماند و تا همیشه گذشت

    دل به تاراج بُرد و بازنگشت

    درد شد سرگذشت

    نگُذشت

    عشق، سلطانِ عالمِ درد است .

    19- غزلی بود و در زمین می گشت

    درپیِ بیتِ بی قرین می گشت

    گشت و می گشت و این چنین می گشت

    آسمانی که گشت، فهمیدیم.

    20- همسر از شیلی

    شوهر از یونان

    دختر از لیبی

    پسر از تایوان

    خانه شان باصفا، پر از فرهنگ .

    21- زنگ ناقوس و جلوه ی فانوس

    بندری همنشینِ اقیانوس

    کشتیِ دل به سینه اش مأنوس

    نیست رؤیا؟! چقدر رؤیایی ست!



    محمدعلی رضاپور- بهمن هزار و سیصد و نود و شش کوچنمای خورشیدی

  • سعید فلاحی   12 فروردین 1399 15:44

    rose
    applause
    applause

  • محمد علی رضا پور   12 فروردین 1399 16:20

    ویرایش:
    برگ زرد خزان، خودش را ریخت....

  • محمد علی رضا پور   14 فروردین 1399 11:29

    سلام،
    شاعر گرامی!
    آیا نمی خواهید در قالب سه گلشن، اشعاری بسرایید تا در راه شناساندن این قالب تازه ی توانمند،
    مددکار باشید؟
    سه گلشن:
    تنها قالب در شعرفارسی با هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش در خودِ قالب(توجه بفرمایید:
    در خودِ قالب)
    سپاس

    • محمد علی رضا پور   14 فروردین 1399 18:17

      سه گلشن:
      آغازگر (مثلا یک یا دو یا سه مصراع در اول سه گلشن با یک قافیه ی خاص)
      + بدنه (معمولا چند بیت با یک قافیه ی خاص)
      + پایانبخش (معمولا از یک تا چهار مصراع که از نظر قافیه بندی،
      با قسمت های قبلی متفاوت اند)

  • محمد علی رضا پور   14 فروردین 1399 18:17

    شعر سبز/ چندآهنگ: نوعی شعر در میانه ی سپید و نیمایی که ....

  • محمد علی رضا پور   14 فروردین 1399 21:59

    غزلی به یاد حضرت حجت
    ای پاک تر ز آب! خداوند، یار تو
    بهتر ز آفتاب! خداوند یار تو

    دریای بی کرانه! کویرم، کویر خشک
    تا کی من و سراب؟ خداوند یار تو

    از آتش فراق تو می سوزد این دلم
    وای از دل مُذاب! خداوند، یار تو

    شرمنده ام که محرم جانان نبوده ام
    زیبای در حجاب! خداوند، یار تو

    با هر گناه، وصل تو دشوار می شود
    سخت است این عذاب. خداوند، یار تو

    ای یوسف عزیز خطاپوش مهربان!
    رخساره برمتاب. خداوند، یار تو

    ای خوب دلگشا! به دل تنگ من نشین
    با لطف بی حساب. خداوند، یار تو

    یادآور بهشت و شراب طهور آن!
    ساقیّ آن شراب! خداوند، یار تو

    زشت است هر ثواب بدون هوای دوست
    ای بهترین ثواب! خداوند، یار تو

    گویا که دیشب از گذر ما گذشته ای
    برجاست عطر ناب. خداوند، یار تو

    ای نازِ خالِ حُسن تو، از جان، عزیزتر!
    بردار آن نقاب. خداوند، یار تو

    تا کی تحمّلِ بدنِ منتظر کنم؟
    مهدیّ انقلاب! خداوند، یار تو

    سرمایه ام همین دل تنگ شکسته است
    تقدیم آن جناب. خداوند، یار تو

    نام مرا به خطّ خودت سرخ مثل عشق
    بنویس در کتاب. خداوند، یار تو.

  • جمشید اسماعیلی   08 اردیبهشت 1399 10:49

    خسته نباشید استاد از زحماتی که برای ادبیات
    و شعر وهنر این مرز وبوم می کشید
    rose rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا