3 Stars

نگین سخن !

ارسال شده در تاریخ : 18 فروردین 1397 | شماره ثبت : H946128

نگین سخن !

زاشکی که بر روی من می نشیند

دو صد درد بر جان و تن می نشیند


ازآن گل که در باغ بیگانه روید

بسا خار در چشم من می نشیند


چه درد آور است آنکه آوره مردی

به غربت به یاد وطن می نشیند


دلم می گدازد زمانی که مادر

به گور پسر ناله زن می نشیند


مرا اشک. خون شد به رنگش نگه کن

که روی نگین سخن می نشیند


نشسته گلی بر سر گیسوانت

چو خاری که بر نسترن می نشیند


گلی را به زلف پرندین نشاندی

چو شبنم که روی چمن می نشیند


زگل ساختی بهر خود گوشواری

چو لعلی که بر یاسمن می نشیند


چرا شعر سر مایه ی مدح باشد

مگر گو هری در لجن می نشیند ؟


غروب شفق نقش زیباست . گویی

به جامی شراب کهن می نشیند


غزل از _ مجید شفق

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 120 نفر 161 بار خواندند

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا