3 Stars

آفتاب غروب !

ارسال شده در تاریخ : 29 فروردین 1397 | شماره ثبت : H946165



آفتاب غروب!


دلم فریفته ی لطف و مهربانی توست
نشاط خاطرم از شور و شادمانی توست

فروغ صبح که دارد نشانی از خورشید
نماد روشنی از بود بی نشانی توست

بیا که بی تو بهارم خزان دمسرد است
و نوبهار دلم عشقِ جاودانی توست

به چشم های تو کردم دل غمین را نذر
تمام زندگی ام وقف مهربانی توست

اگرچه گشت ز خون جگر دلم سیراب
هنوز تشنه ی لب های ارغوانی توست

در این کویر که تا دور برگ و باری نیست
پناه هستی ام ای نخل؛ سایبانی توست

چگونه وصف کنم آن سکوت گویا را
که یک کتاب سخن پشت بی زبانی توست

جوانه های غزل گر به باغ احساسم
به گل نشست خود الهامی از جوانی توست

به خاک تشنه ی تنهاییم ببار ای ابر
که دیده منتظر لطف آسمانی توست

اسیر دست افولم چو آفتاب غروب
شفق به دامن چشمم زسر گرانی توست


غزل از - مجید شفق


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 162 نفر 212 بار خواندند
محمد جوکار (01 /02/ 1397)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (01 /02/ 1397)  
تعداد آرا :1


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا