با صدای بوئینگ
می شوم از خواب بیدار
همه جا هست آلوده
در این تمدنِ بیمار
صدای بوقِ تاکسی
می کِشد سوهان به مغزم
دیگر می شوند فراموش
همه گفته های نَغزم
کارخانه خاک گرفته
کارگران هستند همه اخمو
نه او می زند ماسک
نه من می بینم پیچش مو
دل نمی شود گرم
با لبخند خستۀ آبدارچی
شکار که میکند رَم
بر زمین می خورد شکارچی
دست می برم بر قلم
می شود آغاز کارم
در این اتوماسیون
حلقۀ یک تکرارم
عصر، محزون باز میگردم
این روزها غروب غمگین است
می نشینم بر سر سُفره
سُفرۀ دردها چه رنگین است
چشم میدوزم بر سقف
گوئی نهاده ام سر بر سنگ
تیک تاک تیک تاک
بیدارم با صدای آونگ
فردا در پیش است
و بوئینگ باز می تازد
و یک روز تازه
دوباره با ناز می سازد
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 29 تیر 1399 05:33
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
رضا زمانیان قوژدی 29 تیر 1399 11:18
درود بر شما
شعر اندیشمندانه و ژرفی سرودید.
از تمامی نمادها بخوبی بهره بردید.
درود
کرم عرب عامری 29 تیر 1399 16:39
درودها عزیز
رضا زمانیان قوژدی 05 امرداد 1399 14:15
درودهااستاد
زنده باشید