هر کس که میتواند
به دست میگیرد میکروفن
سخت هستم آزرده
از این بوی تعفن
هی ، تو را نمی گویم
نه او را و نه شما را
می خواهم بشکنم امشب
این جام جهان نُما را
قابهایی کوچک و بزرگ
که پراکنده اند در جهان
قابهایی که حرف ها می نهند
شیرین و تلخ بر دهان
شیشه هایی که می سازند
از موجود دو پا یک انسان
برای انبوهی می شوند عذاب
برای گروهی سود رسان
من و تو گشته ایم ابزار
خود را می سپاریم به امواج
عشق ها و اشکها می یابند
همه در ال سی دی ها رواج
دیگر نمی توان اندیشید
چون نمانده است خلوتی
رسانه ها می بارند بر ما
تا بر انگیزند شهوتی
هر کدام میگیریم یک نقش
گوئی محکومیم به بازی
من میشوم یک دزد
تو میشوی قاضی
اینکه من می بینم
نامش نیست انسان دیگر
موجود خود باخته ای
که گشته است بازیگر
دیروز ، امروز ، فردا
ساخته میشوند در تلوزیون
همه هستیم خوشحال
از زندگی در این اکازیون
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 02 امرداد 1399 10:37
رضا زمانیان قوژدی 02 امرداد 1399 11:37
درودها استاد عزیز.
چه زیبا رسانه را توصیف کردید.
قلمتان نویسا
پرنیا آرام 02 امرداد 1399 16:58
بسیار عالی ،درودتان باد
عسل اسدیان 02 امرداد 1399 18:41
درود
بسیار زیبا
پرمعنا
نویسا باشید به مهر
کرم عرب عامری 03 امرداد 1399 01:42
درودها عزیز