شب مرا می جوید
در خِش خِشِ پایِ سایه ها
در مستیِ مرغان شب
در فریاد ، در اشکِ دایه ها
شب مرا می خواند
در پسِ نورهای سرخ و سپید
در ورایِ مرزهای همهمه
در تفاوتِ پرهایِ پروانه و بید
شب مرا می بیند
در میان قصه های مهتاب
در جنگلِ سردُ خاموش
در درخششِ کرم شب تاب
شب مرا می شنود
در سکوت های مرداب پیر
در زوزۀ غمگین گرگ
در جشنِ ملول و سرد آبگیر
شب مرا می کارد
در خاکسترِهای خیسِ سکوت
در چشمِ خمارِ ستارگان
در اغوایِ آهنگ ناب فلوت
شب مرا می سازد
در انعکاسِ سایه ها در آب
در مویۀ مرگبارِ جغد
در پایانِ وهم آلود یک سراب
شب مرا می شکند
در گلهای پرپر برگ ریزان
در رنگهایِ زرد پائیز
در قصۀ عشق در فصل خزان
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 27 اردیبهشت 1399 14:55
. درودها نثارتان باد
. استاد ارجمند و گران اندیش کلک هنرمندتان زیبا
. سروده ای را رقم زده است
. موفق باشید
.