با اینگونه ات اصلن وَ ابدا عهد هم نمی کنم
من با تو ام ای شهر ، سر را به ذَره ،خَمیهم، نمی کنم
َ
ناقوس بر ملاشدوُ از مرز پرُ جنون
_ با هوش مصنوعی این قوم نیز ، حال هم نمی کنم
باید خدای شد ،
_وَ خدایگان ِ بندگان
باید خدای شد ،
_وَ خدایگان ِ بندگان
ما با همی بُدیم جهان را، با همی بُدیم -(با تحکیم خوانش شود ای قسِمِ شعر )
ما با همی بُدیم _ سیه چالا تو را- ، کهِ اصلا - که حال هم نمی کنم
با یک طرف توُ، مصائب وُ جَهل مرا-/ قوم این چُنان
با فرگشت زمان ات نیز ابدا ، زار هم نمی کنم
باشد بتاز- که هابیل قابیلیان تو را !
باشد بتاز- که هابیل قابیلیان تو را !
این ور منی و تو را زار وُ تَنی را رها ! نمی کنم
زینهار! به دستت به اب خلق
زینهار! به دستت به اب خلق
با بُعدهای 3 وُ 6ُو نه ات نیز، حال هم نمی کنم
باید خدای شد
وَ خدایگان ِ بندگان
باید خدای شد
وَ خدایگان ِ بندگان
با فهم مرکب انسان ایم هم ، حال حال هم، حال ، نمی کنم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 17 مهر 1399 20:28
درود و سلام موفق و مانا باشید
پژمان خلیلی 18 مهر 1399 07:32
بعد از تو شاه خانی دنیا، تِمّام شد
بعد از تو سجده ای خوآنش ، ضُلول شد
باید بتابی وُعَرشا ! کجا بری
سلطان ما طلوع بودوُدر طلوع ، طلوع شد
علیرضا علیدادی شمس ابادی 21 مهر 1399 08:52
درود برشما