غیـر تو کس نیسـت ، نـگهدار مـا
یا بـشناسـد همـه اسـرار مـا
مـا همـه اسـرار تو نـشناختیـم
خـود بـشناسـی ، همـه اسـرار مـا
٭٭٭
قـادر سـبحان و نگهبـان مـا
رأی تو شـد سلسـلـه جُـنبان مـا
ما نـتوان رأی خـود اجـرا کنیـم
رأی تـو دارد ، سـر فـرمان مـا
٭٭٭
بـرادر بنگـر آن کار خـدا را
گمان کردی خدا وِل کرده مـا را
نمی فهمی که کارَت دست خود نیست
به ما ثابت کنـد ،عدل و جفـا را
٭٭٭
برادر گـر تو نـشناسـی ، خـدا را
فـزون تـر رفتـه ای ، راه خطا را
خـداونـدی که با ما آشنـا هسـت
چرا نشناسی اش ، آن آشنـا را
٭٭٭
از سخن بـی خردان ، اندیشـه کُـن
آن سخن با خـردان ، پیشـه کـن
هـر سخـن با خـردی را بـگو
مثـل درخـت خُـردی ، ریشـه کـن
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 18 دی 1401 12:04
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 30 دی 1401 08:16
درود ها
نظر لطف شماست
پاینده باشید
فرزانه محمدپور 18 دی 1401 16:13
حسن مصطفایی دهنوی 30 دی 1401 08:17
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین