بقیع
پنجره هایت تشنه ی کدامین دیدارند؟!
سکوتت از چه روست؟
چه گم کرده ای در خود
که دیدنش را کعبه آمال شیعیان کردی؟!
چه در دل داری
که زبان گفتنت لال است!
کبوترهای خسته ی نگاه عاشقانت
دنبال چیدن چه دانه ای
از خاک غریب زمینت هستند؟
خاکت آبستن چه حادثه ای است
که نیاز شیعیان
و دعای سحرگاهان
مهدی شده
وقتی
اشکِ یاسی می ریزد
می بیند و
می داند
قبرِ شبانه به خاک
امّ ابیهای محمّد و
دختر آسمانِ خدیجه کجاست
ولی من...
ای بقیع
بگو برایمان
چه در دل نهان کردی
که این همه مشوش شده ای...
سعید فلاحی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5