تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
طارق خراسانی

پریشانند خلقی بی گنه، در یک نگاه اینجا چه اقوامی که با دردند و جمعی در رفاه اینجا فضای سینه ها در ماتم و ابری ز آه اینجا به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا مسافرخانه ی رنج است یا تبعیدگاه این...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دیده ام تا حرمت دید ، دلم می لرزد نوری از پنجره تابید...، دلم می لرزد تا به لب ذکر تو رقصید ، دلم می لرزد گوشه ی صحن، دَمِ عید، دلم می لرزد من و یک عالمه تردید..، دلم می لرزد سـوی تو پای ب...

ادامه شعر
طارق خراسانی

به گسل های ناشکیبایی، به غم آوازه های این گردون من و این زخمه های رنگارنگ، من و یک دل، تمامِ آن از خون گفته بودی سکوت می باید، چه بگویم؟ خدای من، اکنون تشنه ام...مثل خاکِ نخلستان،به نفسهاى آبىِ...

ادامه شعر
کمال حسینیان

داده به لطفــش خدا ، دلبر جانانی ام کرده نظر ســویِ ما ، یار خراسانی ام کرده به اوجم روان ، آن قلم پر توان کفتر جلدت شدم ، حال ز بامت مران ابر پر از بارشـــم ، عاشقِ بی خانمان غرقۀ سیلاب...

ادامه شعر
طارق خراسانی

درد هـــایـم را فـقــط یک نالــه نامیـدی چرا؟ تا بـه تســکینِ دلــم...، آهـی نبخشــیدی چرا؟ یک نفس بر رفــعِ غــم هایم نکوشـیدی چرا ؟ زیـرِ پـای زنـدگـی...، مُـردَم نفهـمیـدی چرا ؟ ج...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 ای که در بُردن دل حضرتِ استاد، تویی گر نشد با لب پُرخنده... به بیداد، تویی تیر عشقی زده بر سینه ی مُرداد، تویی غمِ دل دارم و دانم که غم آباد ، تویی مَبَر از یاد مــرا ای که مــرا یاد ، تویی ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 شعریست که حَک بَردل و آن گوهر یکتاست مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست بشـنو سخـنِ خسروِ ما را که چـه زیباست روزی زِ سَر سنگ عقـــابی به هـوا خاست وَنـدَر طلــبِ طعـــمه پَـــر ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

رها کردم دل و جان را ، به شوقِ مهرِ عاقل ها شد از آن جمعِ عاقل ها، غم و دردی که حاصل ها دلِ دیوانه ی عاشق، به خون رقصد زِ غافل ها الا یا ایها الساقی اَدِر کَاسَاً وَ ناوِلها که عشق آسان نم...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 شده عید و نیست در دل غمی و غمی فضا را بربوده عشق و جانی، همه موجِ غم فزا را به زمین، ز آسمان ها، شنوی تو این صدا را: « علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را؟! که به ماسوا فکندی همه...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا