- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
samin A
در17 /02/ 1378 -
حنانه مومنی
در17 /02/ 1385
امشب صدای معجزه ی برف میبارد آه ،زمستان،، حسرت عطرهای سرد الیاف لاگریماست .. امشب کاجها به تصادم میلاد ما می اندیشند از فرود ملودیهای نرم بندر و تمام تنجش گرم عشقه های دستانت به پرندگان معاصر ف...
ادامه شعر"" "" ققنوس. """" .... ملالی نیست دیگر.، نه فریب گشاده رویی اژدهای خندان راخورم، نه خواستارمحبت خاله خرسه.. ...
ادامه شعرکوتاه گفتم از مرگ شقایق بلند گریست زمستان باران را...!
ادامه شعر《سُرخاب》 عقربه ها ی ناکوک چنان در پی خواب های دنباله دار می گردند که پاهای برهنه و تاول زده ی ثانیه ها خسته اند از بیخوابی؛ و قدم های عقرب کوک می زند آسمان را در کاشی حوض فیروزه ای رنگ مثل صورت ماهِ ...
ادامه شعر"چند خوشه آفتاب" به این نگاه می کنم به آن به همین دور و ور و بافته های ذهنم. تو را زیر و رو می کنم دست از شاخ و برگ بر می دارم و در اندام سطرها دل می کارم. رفتار کن به فهمیدن به برداشت از این ابر گا...
ادامه شعربه تمام شمعدانی ها سپردم شاخه ی ترد تمنا را به انگشت شب بوها بستم به شب تاب های بی تاب چشاندم یک قطره از نور نگاهت را تا خبر کنند بیقراری لبهایم را از بوی چشمانت که زمزمه ای چشاند به گوشهای...
ادامه شعرو من آن آخرین برگ پاییزم که افتادم بر فرش زمین و آخم در آمد...
ادامه شعر《خفیف》 این شب ها..، شبیه رنگ غم اتاق کوچکی شده ام که پنجره اَش هرگز نور را بر تن زخمی دیوارهای خسته اَش لمس نکرد تا نور خفیف ستاره های آسمان دلش مثل تابشِ ماه بی جان روی صورت سایه های خیالیِ پرده های...
ادامه شعردلتنگی خَراشی است که بر دل می افتد نا پیداست،امٌا می سوزاند..! چیزی به تلخیِ یک بُغض، در تَمَوّجِ چشمانِ خیس..! و به نرمیِ قَدم هایِ رقَت انگیز سکوت؛ میانِ هق هقِ شبانه می ماند...! دلتنگی؛ گاهی به...
ادامه شعراگر نمی آمد عطر وحشی ات و نمی کشاند غزل هایم را به دشت بابونه ها آغوش شکوفه های بادام و بهارانه های سیب اگر نمی آویختی حلقه حلقه خنده هایت را به گردن سبز بهار بوی این هیزم ها و خاطرات سوخته...
ادامه شعر《آخرین صفحه》 دلم را گِره می زنم به دشت سبز چشمانت همچون روبان قرمزِ سبزه ی سیزده بدر تا بیایی و تمام غم ها در به در شوند؛ مگر نمی دانی؟ خدا چند سطر برای جای قدم های تو کنار گذاشته و من برگ های فصلِ ز...
ادامه شعراعدا+میان دیرگاهی ست که در کفنم مرده ام ولی بسان زنده در بدنم تیره گاهی ست در این شهر متروک مردگان با ارواح همدمم در قبرستان تهران یکی به طناب اعتیاد خود را کشیده است زیبا بسان نقاشی بر دیوار یکی به ...
ادامه شعرای باغها ای باغها دنیا فقط پشت پرچین نیست از درد تبرِ باغبان تا هرس و آتش از میوههایی که جیره سربازان دشمن میشود تنها راه گریز «جنگل» است. ...
ادامه شعردرد دلی دارم این گونه بال و پرم را زدند به جرمِِ زن بودن...!
ادامه شعر《بداهه》 بانوی من..؛ جادوی چشمانت تماشایی ست که اینگونه قلم بر صفحهِ قلبم بداهه می نویسد رُباعی عاشقانه، وقت آن رسیده جوهر بوسه بزند بر مزرعه نگاهت و لبانش سبز شود کنار احساسِ ناب شاعرانه در جغرافیای ...
ادامه شعرواژه فاعل واژه واژه در تماشای تو محو عریان و بی پناه نشسته نگاه می کند به معنا خوشه چین تو است در این هجاهای گندم به دنبال نان نیست! دیگر دندانی نمانده برای خواندن خوراندن خوابانیدن تپاندن مفهوم بر ...
ادامه شعربارانی ات را بپوش و شال دردهایت را بر دوش کمی پونه وحشی... دم کن با داغ جدایی... وترک های سینه ات را به میهمانی نفسی تازه ببر ؛ عبور کن! تو را تا ته دالان غم هایت بدرقه خواهم کرد! اگر ردِ قدم ه...
ادامه شعر"قاصدک" ... و این همه را رویاها باز می گردانند وقتی ابرها با یکدیگر پیوسته و میان نگاه مان رنگین کمان شکل بگیرد من خوب می دانم صاعقه وقتی از سبزی برگی گذشت صدای روشنی از منافذ خاک، جوانه می زند من ش...
ادامه شعرچشم به راه اند ثانیه ها چشم هایت را میهمان نا خوانده ی آه اند خاطره ها امشب دوباره بست نشسته خیال خیس ته کوچه ی بن بست نیامدنت در راه کدام خیابان بی بازگشت جا مانده است دوباره آمدنت صد سال آغ...
ادامه شعر