تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
آگرین یوسفی

نوشت اشک ریخت و خوابید او شاعری دلشکسته است لطفا آهسته بخوانید. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
مهرداد خالدی

میخانه های شهر را سیل برده ولی میخانه جای اشک ریختن نبود ای دلبر آرامی شب خواب از چشمانم گرفته خلوت شامگاهان جای هیاهوی خاطره هاست ای دلبر اندوه شعر های زیادی دفن شده زیر لب هایم مهر ل...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

۱ بر قواره دل چروک خورده عشق ۲ در زوال عمر برگ ریزانَ ند فصل ها ۳ در چهار خانه ی تن قلبم پازلی ست گمشده ۴ در جاده های بی عبور سرکشی می کند نقره فام نگاهت ۵ خاطره شده نگاهت در ذهن عاشقَ م ...

ادامه شعر
جواد مرادی

حالا که سیاهند سقف آروزها برای‌مان، یک چمدان ستاره بیاور تا با آنچه از کودکی‌مان بجا مانده است ستاره‌هایمان را بچینیم. جوادمرادی ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_با دست هایی که مدام توی هوا تکان می داد روبه رویم نشسته بود افسانه می گفت یا که پند می داد؟! نمی دانم... _به گمانم آغوشش پرت ترین دژ ِفراموشی بود! _دلم عجیب هوای تبعید شدن کرده بود در تنگنای بازوان...

ادامه شعر
محمدعلی یوسفی

نگارا تو بیا نگذار شعر فراقم به درازا بکشد عمر شاعر به بلندای همین وعده پوشالی فرداها نیست ! #محمدعلی_یوسفی

ادامه شعر
محمدشفیع دریانورد

مروارید دریا کجای قصه ی مروارید دریا تو نیستی قلبم تاریکه توی این روزهای دل شکستن دلم با موج دریا همرنگه نمی خوام موج ها طوفان بشه دلم از دلشکستن بیزاره نزار صید ترال من و از دریا برداره تو غمگینی دل...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"وطن" که در پس هر برگی رگی جوانه می زد، که ساقه ها شده بودند، استخوان هایم، که سفرهای به تو پیش می افتاد در گوشت و پوست ام. وطن! با تو سخن می گویم ای آفتاب! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_عجیب گیج و سردرگمم! _اگر این شهر؛ هوایش مردمش کوچه پس کوچه هایش تمامش شبیه توست..‌. _پس چرا من هنوز دلتنگم از نبودنت؟!...

ادامه شعر
حسن سهرابی

چه فاصله ای است لایتناهی میان...... خواستن و نرسیدن......عشق و نفرت....... مرگ و شهوت. وچقدر به هم نزدیکند....نرسیدن وخواستن......... نفرت و عشق....... شهوت و مرگ. و ما متحیر مانده ایم میان فاصله ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_همین دیشب زنی؛ تمام زیبایی و وقارش را به دستان ِ بی جان خود به پیشواز مرگی تلخ فرستاد به پای طناب دار!!! _ای کاش که لبخندی ناگهان می شد سدّ ِ راه پاره می کرد این طلسم ِ نحس تنهایی... _همین دیشب مرد...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

در پلک هایت تنهایی ام گم می شود و در دست هایت خواب هایم بگذار نگاهت را به دریا بسپارم که آرام پلک می زند ✍رجبعلی باقری #سپکو_پلک...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_آنیما و آنیموس؟! _نه!!! گمان نمی کنم؛ چرا که من همیشه تو را بیشتر از خودم دوست داشته ام... من تو را جور بهتری دوست داشته ام! _نیمه ی پنهان و تاریک؟! _نه!!! من یقین دارم دستانی تو را همپای روشنایی ه...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_در عجبم از خاک! چگونه می خواست این همه عظمت را یکجا ببلعد؟! _اگر این باران بی شرم؛ به داد ِ خس خس خسته نمی آمد گلوی زمین نه! تاب نمی آورد... _آخ!از این رفتگان ِ پاک ؛آخ!...

ادامه شعر
سحر خالقی

در میان مسیر که بودم زمزمه های آب را شنیدم که در زیر لبش نجوا میکرد و قبیله ی شهودی ام را فریاد میزد و قلمی همچون فرکانس فرشتگان به روی جاده ی درونم لبخند میزد انگار سر چشمه واقعیت با اصوات فلسفی هما...

ادامه شعر
مهدی بابایی

با دیدن ، تکاپوی معصوم هر جاندار ، برای گریز ، با دیدن وحشت هر غاز وحشی ، که کپ کرده لای بوته های سکوت، و با دیدن هر پرنده ی تیر خورده ، که از ترس می تپد قلب اش به تندی ، بفهم انسان شکارچی آزادی ، بفه...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"شکفتن" حرف های تو گل کرد لب هایم شکفت! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا) کاریکلماتور

ادامه شعر
افسانه نجفی

_آی بادبادک! قرارمان کنار همان اَبر که می خندد... _کنار همان اَبر سیاه؟! _هیس!این جا باد را هم به جرم خبرچینی به پای سرو می بندند......

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

کنارِ هر سنگی به یادِ تو گلی روییده است ای ماهِ منظومه ی ما ببین چگونه از فراز روحِ ستاره ها تشتِ افتاده برخاک را می گیرم و از درختِ زمین سنگ می چینم ✍رجبعلی باقری #سپکو_سنگ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

خواب از چشمانم رُبود مست شدم با دیدنِ چشمِ خُمارَت. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا