تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عباس قره خانلو

در این شبهای نفرینی صدای قصه می آید صدای وحشت انگیز لالا لالا بسانِ خواب میماند برایم عاشقی کردن رنگ خاکستر به خود دارد تمام هرچه میبینم بوی مردار از گلستان کنار خانه می آید سالیان است بوف کوری دوروبر...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

شعر:من از انسان نمیترسم" شاعر:بابک قدمی واریانی "ققنوس" دکلمه:بانو آباندخت به یاد روبینای معصوم که پزشک قانونی نع من از انسان نمی ترسم، ولی از وحشت اندیشه ناپاک و پرفتنه هراسانم ، گناهم چیست؟ انسانم!...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

«دلم فریاد میخواهد» بار دیگر فریاد خواهم زد، از دردی که بر جانم انداختی، دلم فریاد میخواهد ولی ممنوع ز فریادم و مملو زبیدادی که حقم نیست؛ نه از سنگم مثل صخره نه از آبم مثل برکه نه خورشیدم مثال رو...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

ضربان قلبم، همچون لرزش سیم‌های سازم، طنین انداز وسعت" تنهایی "من است. !... بهمن نود و چهار مهران قرجه داغی

ادامه شعر
غلامحسین  جمعی

کاش درکوچه ی ما شیشه پنجره ها ، حنجره داشت تا که بلوای سکوت ننشیند به تمسخر نفس زنجره را من ازآن سایه شوم ازافق های کبود انزوای گل سرخ پچ پچِ باد ، درون شطِ شب بیزارم. ازمعلق شدن آینه ها روی کرسی ...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

دوستت دارم هایت را باور می کنم درست مثل امضای آخر نامه هایت که می گویی خون است  ولی طعم آب انار می دهد!!! این درد نوشت ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت شعر زخم خورده ی بغض دارند که نشانی دردناک ا...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

پس از روزها و پی در پی از آن روزهای طولانی از آن سرگشتگی تنهایی و رنج فراوانی در آن خاموشی مرگ آفرین دلتنگیِ دلدار حیرانی من و شبهای بس آشفته از کابوس در آمیخته به آهنگ هزار دستان پنهانی نه نامی ، آشن...

ادامه شعر
عنایت کرمی

من دو تا روزِ تولد دارم دومی آمدنم بود به دیدار جهان فارغ از میل خودم خالی از خوف و رجا بی نصیب از عزم و بی خبر از همه جا من از آن روز ولی درک و تصویر ابداً هیچ ندارم در یاد اولی روزِ ملاقات تو بود ...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

""ای برادر"" ای برادر ،ای برادر توکجا؟ و من کجا؟ آرزو داشتم که روزی سربلند و استوار، همچو کوه، تکیه گاهم باشی و گرمم کنی ، من با غرور شکوه هایم ، دردهایم ، باتو گویم تو شوی سنگ صبور ، آه افسوس!!!! ...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

رفته ام تا به تو عادت نکند دنیایم این مدل رفتن ِمن، مردن ِ تدریجی بود ،نهایتش روزی دستهایی را میگیریم که دنیای کسی بود، و شناسنامه هایمان یک اسم ِدیگر با خود حمل میکنند.. حاصلش بچه هایی میشوند که م...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

شبهایی که نسیم.....!! از لابه لای پنجره بدون دیوار این خانه میوزد.!! نگرانم اگر باران ببارد عاشقانه هایم را کنار کدام کنج خلوت در آغوش بگیرم ....؟! چنین دیوانه وار می‌نویسد چه خواهی‌ کرد با غریقی که چ...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

شما ها ، پاره پوره ابر های حایل خور شید که عادت کرده اید تا مهر بان باشید تمام نور ها را در اسارت مر ده می خواهید تمام رستنی ها را شکفتن را مدام افسر ده می خواهید . شماها ، ای شب دیجورطولانی سحر ها ...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

انگشتانم را فرو می برم در چشمانم این سد اگر فرو بریزد دنیا را اب خواهد برد... اتفاق افتاد شب و روز در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم.....!! و بعد از هربار هم آغوشی به یاد اغوش هم بیصدا گریه کنیم.... ب...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

بی هدف مینویسم ومیدانم در یکی از همین سطرها تو عاشق میشوی ومن ......تنها می مانم.. تمام شب را تو بخواب من در این فاصله مست می شوم برای لمس دستانت، گریه نمی کنم ؛ چیزی رفتهتوی چشم ام! به گمانم یک خاطره...

ادامه شعر
محمد ادریسی

????????باز باران بی ترانه باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان میخورد بر بام خانه ...... سلام ای زاده ایران سلام ای شاعر گیلان ببین حالا تو دوران را ببین تو حال ایران را سرودی تو پر از احساس حقیقت...

ادامه شعر
محسن جوزچی

امید بودن و هستن نگاه جانگداز آسمان بر سر سراب بغض آتش در سحرگاهان ندای صامت شب گرد بی پروا سکوت پرتو بی رنگ تن لرزان انسانها بهار حسرت از سرمای جان گریان خروش ناگهان قصه های رستم و سهراب سر انجام شب ...

ادامه شعر
فاطمه زهرا  کمانکش

به کسی فاش نشد درد دلم من به تنهایی خود در غم دل مقصورم زان که فهمش به تصور نرسد همچنانی که بشر را خردش به تصور ز شهنشاه مجانین جهانی نرسد من به تنهایی خود در غم دل مقصورم تا زبان در کام میگردان...

ادامه شعر
مهران قرجه داغی

چه دیــر به دیــر به خواب زندگی ام می آیی ! نمی دانی که من دلواپســی هایم را با رویـــــاهای تــــو رنگ می زنم ؟! نمی دانی که اندوهـــــم با خیــال تـــو می آمیــزد ... تا غــزل غــزل ترانه شود ؟! تو ...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

دنیای پر وحشت" دراین دنیای پر وحشت!! در و دیوار پر نکبت!! منه علاف پر حسرت به دنبال چه میگردم؟ **** همه آمال و آرمانهای پوشالی همه طرح و طراحی به تنهایی درون شب ، درون رختخواب های مقوایی به دنبال کدا...

ادامه شعر
عنایت کرمی

تصور کن زمانی را که همراهِ هوس مست و خمارآلود و بازیگوش مسیری سبز و زیبا را به عشق مقصدی زیباتر و رنگین به پیچ و تاب بخشیدی تصور کن هوایی را که که با یک دم غبارآلوده کردی و به پای موج در آیینۀ گرد...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا