- لیست اشعار
- قالب
- قصیده
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
سـاقـی فــرخ لقــا مـــی ز میـــــســتان برد جام و صراحی به کف طرف گلستان برد مطرب خوش نغمه خوان بزم شعف ساز کرد دف و ربــابش کــنــــار نــی ز نیســتان برد چهـــچـــه زنان بلبلان بــر سر شاخ س...
ادامه شعرشدست موسم گل گشته نوبهار امروز بیا وخرگه زنیم طرف جویبار امروز نشاط و شادی وعشرت بود به طرف چمن نوای بلبل و قمری به شاخسار امروز بزن به تار مغنی بساز نغمه عشق زمان زمان سرور است و غم کنار امروز ...
ادامه شعرساقـیا بــرخیــز جــــام مـــــی بیاور از ثــــواب تاکشم سر مست گـــــــردم زان می گلگون ناب ای مغنی نغــمه شــــــادی بیـــــــا آغـــــاز کن مطــــــــربا چنـــگی بزن برتار و تنبور ورباب دور دور...
ادامه شعرصبحدم دیدم گلستان در گلستان منتظر بهررخسار گل خورشید تابان منتظر ازسرِ سروِ سهی آمد به گوشم نغمه ها عندلیب و قمری و کبکِ خرامان منتظر سبزه وگل دشت وصحرا وچمن اندرچمن لاله و یاس و شقایق غنچه خندان ...
ادامه شعرطبع خواهد کند ، وصف ماه منیر شیر شاه نجف قهرمان دلیر لیک قاصر بود از صفاتش زبان شمه ی را شنو از شهی بی نظیر ساقی تشنگان چون شنید آن زمان نالۀ العطش از صغیران امیر نزد شاه شهید آمد و با ادب خوا...
ادامه شعرحمد بی حد مر خدای خالق حی قدیر کو بود یکتا و رحمن و رحیمِ بی نظیر ماجرایی گویمت ای مؤمن نیکو خصال از حسین بن علی فزند شیر لایزال اینچنین سلمان روایت می کند این ماجرا گفت روزی در مدینه در کنار ب...
ادامه شعر« طریق درد » خدا ، از درد اگر بیچاره مان کرد چو آن ایوب (ع)، دردم را چنان کرد همان دردی ، که اول بـر من آمد خدا ، کی دردم از پیکر برون کرد غبار غـم ، د...
ادامه شعرآری آرش درّه های خفته را بیدار کرد دشمن خوابیده را وی ناگهان بیزار کرد داد پیغامی که ایران سرزمین گردهاست با چنین گردان نامی کس توان پیکار کرد؟ بیوراسبان زمان افتاد یکسر از نفس اهرمن ها و بد اندی...
ادامه شعر« صحبت جاوید » یاران هنـر فـردی من ، بـی ثمـر افتد از بسکه تصادف بُوَد، آن بی اثـر افتد بُـبریده شود از دَم شمشـیر تصادف گـر پای تحول ، به دَم ا...
ادامه شعر« رهبر عقبی » ای رهبر عقبی ، نظرت بر خطب1 افتد تا این دل وابسته به تو ، در طلب افتد ای قافله سالار ، ره منزل عقبـی مگذار از این قافله ات ، کس ع...
ادامه شعرکاشکی من واسه اون چشمای تو می شداز یک قصه تازه بگم می شد از اوایل زندگی مون واسه تو یه قصه ساده بگم تو که خوب میدونستی که من تاتو رو دارم دیگه غم ندارم وقتی که باشی کنار خنده هام تا تو هستی حتی ماتم ن...
ادامه شعرسرزمین آریا (۲) سرزمین کوروش و نوشین روان و آریا مهد شیران و دلیران است و بس نام آشنا در سپاهان از هنر بینی دلا بس جلوه ها دل برد نقش جهان هر عاشق شوریده را ارگ بم افسانه ای گوید ز د...
ادامه شعرسرزمین کوروش و نوشین روان و آریا مهد شیران و دلیران است و بس نام آشنا رود جیحون و سمرقند و بخارای کهن ملک خوارزم و به گرجستان همه شور و نوا هم به شهر مرو و بلخ و کابل از ایران نشان هم ...
ادامه شعرکوچه ها پر شده از عطر دل انگیز بهار بلبلان مست و غزلنوش به فتوای نگار آسمان می نگرد از سر نیکی به زمین دشت بابونه شده خرّم از اندیشه ی یار می زند نم نم باران به دل خشک کویر با طراوت شده ریحان و در...
ادامه شعرامروز که جان می دهم از بهر تو ای دوست چون یوسف گمگشته به کنعان خبرت نیست هر لحظه و هر نقطه ، به هر کیفیّت و حال دنبال تو ام ، گر چه که دانم اثرت نیست رفتی و جهانم شده چون شام سیَه تار آخر زِ چه رو ن...
ادامه شعردختر گلپا با توام! ای دختر ایران کودک عیلامی ی انشان از کدامین دوره می آیی؟! دختر زیبای جاویدان در هزاران سال خورشیدی دور از آن غارتگر ،این دستان غافل از ویرانگری بودی فارغ از...
ادامه شعرامروز بسرم هوای دیدن تو سر زده بود آمدی از پشت پنجره نگریستی رفتی بس حرف شنیدی دیدم چهره زیبای تو پریشان شده بود مگر درخاموشی شب بی وجودت می توان ازکوچه های تنگ وترش لحظه ای شاد و بی تو دل آر...
ادامه شعردر معدنی و تنها چون سنگ آهنی سخت من خود تو را کشیدم در سرنوشت نابود با صبر و سوختن ها ذاتت که آهنی بود چون تابلوی تختی در گوش جاده بنمود یک متن سرد و بی روح بر روی سینه ات بود آن هم عبور ممنوع بر...
ادامه شعربوسه ازکنج لبانت لاجرم کار من است من به هر کس ندهم بوسه ، که این کار حرام است من به حکم شرع نویسم ز رخ و ز رخسارت بهجز آن نیست روا هر آنچه گیرم ز رخت بوسه در شرع حرام است و در ان شکی نیست ...
ادامه شعرترسم این درد که از عشقت به دل افتاده است آنقَدَر دیر بیایی تو که درمان گردد آتشی را که بر افروخته ای در جانم در نبود تو شود سرد و سپس جان گردد عشق عصیان گر من بنده اسیرت شده ام خواهد این دل که به ز...
ادامه شعر