کاشکی من واسه اون چشمای تو
می شداز یک قصه تازه بگم
می شد از اوایل زندگی مون
واسه تو یه قصه ساده بگم
تو که خوب میدونستی که من
تاتو رو دارم دیگه غم ندارم
وقتی که باشی کنار خنده هام
تا تو هستی حتی ماتم ندارم
کاش منم تمومی خستگی هام
مال گریه های بیرون ازخونه بود
خستگیم ربطی به عاشقی نداشت
اونچه داشتم همه از زمونه بود
چی میشد غصه تلخ زندگی
همیشه تموم میشد به سادگی
با دلامون میشد از خدا بگیم
اینجوری زندگی بود به تازگی
بیا باز به جای اونچه تلخیه
حرفای قشنگی از خونه بگیم
واسه ی اونچه نداره خستگی
عاشق صحبتای تازه بشیم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 اردیبهشت 1402 10:49
درود بر شما
سیاوش دریابار 26 شهریور 1402 15:20
سلام
ضمن عرض تبریک به مناسبت
حلول ماه ربیع
شعرتان بسیار زیبا بود
قلم سبزتان مانا
و عمرتان جاودان
پرفوغ باشید