تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی فصیحی

آنقدر در کشتی عشقت نشینم همچو نوح گرچه میدانم که آخر غرق دریا میشوم انتظارت میکشم از صبح تا شب های عشق کارمن انگار آب در هاون کوبیدن است ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

در عشقت ای آرام جان یک روز عرفانی شدم شب بود شاید هم ولی ترک از مسلمانی شدم در خاطراتت می رسد دریایی از رنگ فریب رفتنی به اقیانوس ها من سردِ مرجانی شدم در های و هوی گرمیِ میخانه هایِ دور ...

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

ای کاش رسانه کهنه و اِستوک بود معتادیِ ما به وب همان یک پُک بود ای کاش که ساده می سرودیم ازهم در شعر، غلو نبود و شاعر رُک بود درشهر، شبِ شعر و ترافیکِ هنر هر سبّابه، بتهوون و وَن گوک بود ما پشت ...

ادامه شعر
سلبی ناز رستمی

1 لذت ازعشق گفتن چیزی نیست که مرا به تو نزدیک کند. دورم چنان ماه ، که هرچه نزدیک می آیی دورتر می شود... 2 شاخه ، چه نسبتی با دستانِ تو دارد که مرگ زندگی جوری در تو آرام می گیرد ک...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 31- عدل * پیشِ حق، چاکَر برو! پیشِ ناحق، مثلِ لال و کَر برو! عدل را گر یافتی با او زلال و صاف باش ز آشیـانِ چند رویان، در برو! آسمـــانــی تر بـرو! * 32- حقّ * راهیِ با...

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

نیمه ی گمشده ************** من رهگذری که راه را گم کردم یک برکه که نور ماه را گم کردم من روزنه ی ورود به خوشبختی سوزنْ انبار کاه را گم کردم بعد از جریان اختلاس از قلبم در صندوقم ، رفاه را گم کر...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

گاهی نمی شود به دلی اضطراب داد احساس را به خاطر مشتی عذاب داد هم بر خطوط زلفِ پریشان کشید دست هم شانه کرد و نقش و نگاری به تاب داد آری نمی شود همه زیبایی از تو بُرد باید به داده از تو، حساب و ک...

ادامه شعر
نسیم محمدجانی

هوالمحبوب درمن حلول می کــند، آرامشی عجیب بر من به سجده می رود عطری شبیه سیب بی تو چه تلخ ترجمه شد هر تبسّمم؛ اکنون شکوفه می دمد از بارشم،عجیب پیچیده در هــــزار گره بود لحظه ها؛ پر می...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

کی نفس باد صبا می وزد از جانب یار؟؟ می کند قلب مرا پرزغم ازدوری یار؟؟ ای خدایا چه شودگربه نگارم برسم! یاکه سر دربر او بنهم و جانم بدهم!...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

ناز فرخنده پری چهره نیاز است هنوز شکر ایزد کنم او بنده نواز است هنوز قصد دیدار تو در حوصله ام می رقصد دو لبت سجده رنگین نیاز است هنوز به گل آسیب رساندن گنهی نافرجام که در افسردگی اش پردۀ راز ...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

گرچه دل کندن بسی سخت است ودشوار رفتنی باید رود که بودنش سخت است بسیار میروم اما همیشه شاد باشید کز غم وغصه دنیا آزاد باشید ایزدم باشد شماهارا نگهدار، دربهار زندگی شمشاد باشید...

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

ستودنی غزل و دوبیتی، اشعار هزارند، هزار هیچ یک قدرت وصف تو ندارند ای یار نفست عِطر و گلویت ره مشک چشمهایی که ازابتدا خمارند، خمار چین پیشانی تو موج ملایم، برآن ابروانی که به انحنا دچارند ، دچار ...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

با غروری نجیب وروحانی وسعت عشق را شنا کردند دل خودرا به موج ها دادند میل دیدار آشنا کردند سیلی موج را خریدندو لذت اوج را چشیدندو فتبارک از او شنیدندو این چنین خویش را رها کردند دستشان بسته بود...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

زندگــی٬زِ٬نــون٬دال‌وگِ‌ویــاست زِزبانِ‌خـــــوش٬نِ‌ازنامِ‌خــــداست دِ٬دلِ‌دریــــایی‌وگِ گفتـگــــوست یاٰ٬یــارِیک‌دل‌وعشــــقی‌نکـــوست زندگـی٬زنــدانِ آدم‌هـــا،که نیست این‌همــه‌دردوغـ...

ادامه شعر
سلبی ناز رستمی

"باید شبی بپرسم از او راز خویش را باید به یاد آورم آغاز خویش را دیریست در غبار قرون دفن کرده ام آینه های نیلی اعجاز خویش را دیریست این پرنده ی آواره ی غریب گم کرده است وسعت پرواز خویش را م...

ادامه شعر
پویا نبی زاده

به نـــام بزرگ جــــهان و روان پدید آمده از دمش خــاکدان گواه من اندر جهان رای اوست خِرَدرا فقط غصّه سودای اوست نباشم به دزدی که تهمت بسیست بدوزم چنین گویَدَم هر کسیست زَنَم از ...

ادامه شعر
شکوفه دهقان

دل خوشم به دلخوشی های گاه گاهی به یک فنجان چای داغ به فال قهوه ای و این فنجان خالی ! به لبخند کودکی که محکم گرفته دست پدری به دیدن نوزادی در آغوش مادری به گرفتن شاخه ای گل از دست ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

نـورِ خـود بـی عـــشق در عــالم نبــارد آفتـاب بــا امیـدِ سبــزه زائیــدن شد آبستـن سحـــاب درس گیـــــر از اتّـفاقـاتِ جـهانِ هفت رنــگ روز نـــو گردیده هر دم بــا هزاران انقلاب ...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

من به خال لبت ای دوست نظر می کردم عمر با خنده ی تلخ تو بسر می کردم رفتی و این دل تنهای مرا بشکستی کاش می ماندی و چشمی به تو تر می کردم ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

افسوس از این شور، من اینجا و تو آنجا در مانده و رنجور من اینجا و تو آنجا گویند که رایج بود این فاصله در عشق این قدر چرا دور ؟ من اینجا و تو آنجا صیاد شکست حرمت آزادی ما را افتاده به یک تور ، من ا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا