تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهناز چالاکی

از سکـــوتــم نتـــرس ...! دیریست ، عوض شدم خـــــودم را بوسه میزنم بی صدا گریه میکنم ...... و تمــــــــــــــام وابستگــــــــــــــــــی ام را بـــــــــــــه تیـــــــــــغ کشــــــــــــ...

ادامه شعر
مرضیه فریدونی

میدان ولیعصر و سر ضلع شمالی یک کافه ی دنج و شبی آرام و خیالی کوپ شکلاتی وتب عشق من و تو این سردی و گرمی به تناقض شده عالی موسیقی و نورِ کم و نت های نگاهم این شاعر بیچاره شده حال به حالی آن...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

مست لاینزل نگاهت تاجداری می کند غالبا احساس عیش و بختیاری می کند قیمت انس طلا وابسته به لبهای توست چشم تو فی می دهد قیمت گذاری می کند از کف بازار تهران تا لب خط لبت هر که را دیدم به عشقت پافشاری ...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

ای رهبرم ای افتخار میهنم ای که هستی صاحبی بردلم قلب و جان من را خانه خویشت بدان گر ناقابل ،تحفه زدرویشت بدان

ادامه شعر
دادا بیلوردی

در عــشـق آزادم هنگامِ خاموشی چو فـریادم موجم، ز عمقِ نــُـه فلک هم آسمانی تـر ظاهـر خراب و لیک آبادم غمگین ولی شادم * دردی نهـان دارم هم مُرده ام هم اینکه جان دارم از برگِ ن...

ادامه شعر
احمد البرز

تیری از چله درآمد ، به گلو خورد شکست خون از حنجره فریاد کشان بیرون زد خون به حرف آمده گفت من به آواز تو تن خواهم داد نفس آینه در بغض شکست کوچه دلگیر شقایق شد و مرد گل نیلوفری از کوچه مهتاب گری...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

روزگارِبی کَسی ابرهــایِ دیــده،باریدن گـرفت چشمه‌هایش نیز،جوشیدن‌گرفت سیل جاری‌گشته،باخودبُرده‌است آنچه‌درراهش‌به‌آن‌بَرخورده‌است خنــده،برلب هـا،نمی بینی دگر یافتــه،برشـــادی ام،غم هاظف...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

تبریک مرا زبهر توافق هسته ای پذیرا باشیم همگی ممنون ز رهبرو روحانی وظریف ما باشیم این دلاوران ره صدساله را صد شبه بپیمودند از بهر سلامتیشان دعاگوی در محضر خدا باشیم...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

برگ عیشی من از آن یار خُتن می خواهم یک گل بوسه ز لب های شکن می خواهم سر به زانوی تو در دامن شب بگذارم چون در آغوش تو از عشق سخن می خواهم ای سپیدارترین نرگس نیلوفروَش! غرفۀ ناز تو از دشت و دمن می...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

آغوش باز کردم در، بیکرانگی زمان به جستجوی تو آه .....به جستجوی تو گم شدم قلبم در حسرت دیدار در بین دستان توست کلام تو سکوت بود سکوت سنگین بی نوایی مطمئین باش ضربه ات کاری بود دل من سخت...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

دیگر برای از تو سرودن مجال نیست باشد اگر مجال، جوی حس و حال نیست شعری به رنگ عشق و سرودی برای دل گویی شراب گشته و بر من حلال نیست ذوقم به سنگ خاره به آهن بدل شده ­ست شعری اگر از آن بتراود...

ادامه شعر
ایمان نوکاریزی

باز گوید سحر خویش که مرغ طلبم کند هر روز که فریاد به دادم برسید من در این ظلمت خاموش فراموش شده ام ماه تابان خدا باز به دادم بر...

ادامه شعر
فرید  آلبوغبیش

دل غم دیده ی من باز گرفتار شده صبح جمعه ست دلم طالب دلدار شده پرده بردار عزیزم ز سر غیبت خود بس کن این ناز اماما دل من زار شده کس به فکر تو نباشد ببخش اقا جان دین مردم همگی درهم و دینار ...

ادامه شعر
مرضیه فریدونی

من به اینکه روبرویم می نشینی قانعم روبرویم باشی و من را نبینی قانعم زیر یک سقف و کنار تو چه رویایی! ولی در کنارت روی یک تکه زمینی قانعم گفته بودی من "همینم" با بمان یا دل بکن من به این جمله ک...

ادامه شعر
منیژه رستم پور

شبها بی تو نیست قرارم روز ها پریشان حالم به سر سودای تو به دل مهر تو دارم تو گویی جانمی نه تو را زجانم بیشتر دوست می دارم ارامم کن قرارم ده زجان بهترم در اغوشم بکش بوسه از لبها...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

« شرحه تحریر ها » کرکرۀ پردۀ ، خانۀ خود شب کشید روز شد اندیشه ها کاسۀ سر را چپید این همه تکرارِ «ها»، طنطنه، آوازها شرحۀ تحریرها «ها هه هه ها» آفرید روح در افزایش...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

حـیـــف آن ایـامِ ربـانـی گـذشــت آن زمانِ عشــقِ طوفـانی گذشـــت بچه های جبهـه هم،چندقسـمت اند عده ای،درگوشــه هایِ عُــزلت اند عده ای ازغُـصــه ها،جـان داده انـد عــده ای،بـا پـول،جــولان ...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

تودر آغاز عشقی و من در پایان تو در رویا و من خاموش پنهان تو در اوج شکوه و غرق لبخند و من گم کرده ره ویران ویران تو در راه رسیدن هستی اما مرا بیگانه بودن هست عنوان تو میخواهی که من باشم ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

چه غم ؟ تا که ابرو کمان با من است گل آوازه ی کهکشان با من است جهانخواره را گو:«که بی تو چه داشت؟» تو را دارم اکنون، جهان با من است چو سرو روانم، نباشد به بَـر به دیده، که اشکِ روان، با ...

ادامه شعر
فاطمه فتحی ساران

ممنون که رفتید! بعد از شما از ماه شب هایم پولک نقره فام،می چکد.....به جای چرک ابر هایتان و تواضع خیابان ها پرسپکتیوِ ماتم زده، افکارم دژاوو*،دارد جناب تفاهم!؟؟.....لال بمانید! بدون شما هر وعده ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا