تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی حاتمیان

جایی بدور از اینجا منتظر تو ام کنار باغچه گلهای داوودی و زیر آسمانی که با من عهد بسته است. نشسته ام کنار جای خالی ات کنار حس بدخیم نبودن ها و احساسی که با تو به اشتراک گذاشته ام. نگا...

ادامه شعر
عظیم صوفی

تا بوده همین بوده آنان که بود ه اند نبودها را تحمل کرده اند. آنکه هست باید تحمل کند تو هم باید مرا تحمل کنی حتی اگر در کنارت نیستم و این معنی زنده بودن من است. ...

ادامه شعر
علیرضا رشوند

هست و نیستم را به پای نگاهت به آتش کشیدم نگاه تو راز آتش است بسوزانم ... اگر جادوی چشمانت نباشد دست و دلی نیست تا سیاه مشقهای جاری بر زبانم را قلم بزنم گاهی نگاهی کن تاکمی به هوای چشمهایت شاع...

ادامه شعر
سمانه حاتمی

از یادی یار افتاد یاری از دلت افتاد گاه از ره عشق بزمی میچیدم از دلبر و دل آه... برمیچیدم کمرم خم شده گشت بس که از مردمک چشمانت آه برمیچیدم... عاقلم اندر سفیه... همچو گویی که مجنون بی نصی...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

درمانده پُرم از غصه و زخمی نگاهم چه کنم شاخه ای سوخته با حسرت و آهم چه کنم به تنم جامه ی خاکستر اگر هست چه سود زیر این نقره ی پوسیده سیاهم چه کنم مدعی بودم و در صفحه ی شطرنج ف...

ادامه شعر
حنظله  ربانی

هی چنگ می زد ، چنگ می زد ، چنگ می زد چنگیز چشمانش که دم از جنگ می زد می آمد و سرسبزی ام را سرخ می کرد با خون من لب های خود را رنگ می زد یک آسمان آیینه با خود داشت اما عکس همان آیینه ها ن...

ادامه شعر
میلاد عباسی

بعد از نبودنش عجیب نیست در دل بهار زیر سایه خنده های غمگینت تنهاییت را بغل کنی و تنها چیزی که بخواهی هوای پاییز باشد که عاشقانه تر در آغوش تنهایی خودت را دار بزنی!! ...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

دلـربایی می‌کُنی با یک نـــگاه دلبرِ‌ زیبــــا رخِ گیسـو سیـــاه یِکّه تـــازی می کنی با دلبـری جـانِ من ٬ ما را کجـاها‌ می‌بَری شد کمـــانِ ابــروانت قـــاتلم لیک‌ می‌ارزد به‌ عشــقِ حاصلم ...

ادامه شعر
سید حسین عمادی سرخی

"چاره ای نداره دستام بذار عاشقت بمونم بذار رسم عاشقی رو از نگاه تو بخونم" * تو نگاهِ مثل دریات مث ماهیا رها شم بزنم به موج اشکات واسه گریه هات فدا شم یا رو موج موی مشکیت دستامو یه بار ...

ادامه شعر
علیرضا رشوند

و گاهی هم به رنگ خزان زرد و نارنجی به وسعت تمام برگهایی که با گریه ای بی صدا به دست سنگین باد شاخه ها را ترک می گویند و چه داستان تلخی است کنار پنجره تماشای تنهایی به تلخی فنجان قهوه ای در دست...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

روزوشب درشررم دلدارم گله پیش که برم دلدارم / آرزوی دل بی تاب من است چهره ات را نگرم دلدارم / آتش عشق بسوزاندم و نیست سوز دگرم دلدارم / نکنی گوش و پیاپیگویم گفته ی بی ثمر...

ادامه شعر
شبنم سادات  کشفی

این نقطه‌ چین ها که قیچی تیغ گذاشته بیخ گلویشان در ادامه اسم تو بر ذهنم می‌آید ای دور مانده از چشمهایم حالا من مانده ام و نبودنت که مثل یک قانون علمی خودش را هر لحظه هر جای ذهنم ثابت می...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

در چشمانت عشقی ست پراز............درد که صدایش! تکان می دهد دنیا را! مادر..............

ادامه شعر
زیتا رضائی

ماه ...!! سر به هوا و دل سپرده به راه . ............ ماه...!! مچاله شده در کاسه و افتاده ته چاه **** نگاهم کن پر از آهم به ته رفتن گرفتارم پر از احساس یک چاهم ...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

تقوای عشق تقوای عاشقانه غم عشق خوردن است برآستان حضرت دل سر سپردن است از قید خودرهیدن وبا تارزلف دوست دائم گلوی عقل پریشان فشردن است با پای مانده در ره وبا روزه ی سکوت در غ...

ادامه شعر
 امیر وحیدی

دلم خوش است همیشه برای من باشی چه فرق می کند اصلا؟!... خدایِ من باشی دُرُست پُشتِ همین بیت ها، قدم بزنیم غزل غزل بنویسم، صدایِ من باشی و بعد بویِ تنت را بریز تویِ اتاق نَفَس بگیرم و قدری، هوا...

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

بیا بیا که زمستان برفت و نوش آمد بهار سوز برانداز سبز پوش آمد هوا لطیف شد وسردی ازمیانه گریخت نوای بلبل مست ازکران بگوش آمد صبا نسیم معطر فشاند ازهرسو شجرشکوفه زدوچشمه درخروش آمد سپا...

ادامه شعر
سجاد صادقی

صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانو برای دیدنت دل را ، به دریا می زنم بانو از آن روزی که مهر تو نشسته بر دلم باید بگویم که گرفتار دو چشم تو منم بانو سراپا شور و شعرم من برای آرزوهایت همین حالا ک...

ادامه شعر
طارق خراسانی

صبح چشمت اى گل زیبا بخیر موج عطر افشانى ات بر ما بخیر بى نگاهت ماه، شب آواره بود مهر را مهری ، بچرخد تا بخیر یک نگاهِ تو، مرا دیوانه کرد با تو هر روزِ منِ شیدا بخیر بود امروزم بخیر از بود...

ادامه شعر
مریم ناظمی

بغلت داغترین گوشه ی زندان من است طعم لبهای تو در خاطر فنجان من است پشت اندوه مدام تو دلم می گیرد غزلم شاهد لبخند پریشان من است پنجره فرصت دیدار تو را تازه نکرد آینه ناله کنان در پی کتمان ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا