بسمه تعالی


هر کس که دهان را کند از زخم زبان پاک

بی شک شود از مرهم او زخم جهان پاک



از پرتو خورشید عقیق ارزش خون یافت

باعشق شود زندگی و جان و زبان پاک



چون تیر نکن دست د...

بسمه تعالی

هر که روزی از فراموشان این زندان شود
مثل یوسف مالک ملک دل خوبان شود

جان ما در تنگنای جسم کامل می شود
در صدف هر کس بماند گوهر غلطان شود

هستی ما بستگی دارد به تکرار نفس
مرگ یعنی...

بسمه تعالی

بیا ، این گوی و این میدان نگو در بند زندانی
تو آزادی ، شبیه گوی نافرمان میدانی

به نافرمانی عادت کردی و از خاطرت بردی
که در هر جای این عرصه قدم بگذاری ، انسانی

از آداب بلند...

بسمه تعالی

هر که خود را می کند محروم از لب های یار
می کشد در گوشه ی میخانه سختی بی شمار

مهر خوبان با سخن آسان نمی آید به دست
ناگهان معشوقه هر کس را نخوانی زینــهار

در زمستانی که دست ...

بسمه تعالی


دوختم با عشق اوّل جامــه ی ناموس را

پاره کردم در کلیسا خرقه ی سالوس را



با خود آرایی بصیرت را نمی آری به دست

پیش پا صدعیب ناید در نظر طــاووس را



ظلم می سازد زبـ...