بسمه تعالی
جهان آیینه است ، آیینه داری نیست غیر از تو
برای کشتی حیران ، کناری نیست غیر از تو
چگونه موج در طوفان ، عنانِ سیرِ خود دارد !؟
در این دریا زمامِ اختیاری نیست غیر از تو
نکن ناخالصان را یارب از سنگِ مَحک رُسوا
برای ناقصان ، کامل عیاری نیست غیر از تو
به خود مشغول کن دل را در این گردونه ی هستی
نظر هر جا کنم ، آنجا نگاری نیست غیر از تو
بهارِ آفرینش در ، خزانِ زرد هم جاری ست
برای باغِ هر موسم ، بهاری نیست غیر از تو
به ناموسِ حمایت از رُخِ من پرده داری کن
که این روی پریشان را حصاری نیست غیر از تو
بیا نگذار گَردِ من ، زمین گیر فنا گردد
به حکم اینکه در میدان ، سواری نیست غیر از تو
نرو ای تَرکه ی پیکانِ یار از سینه ام بیرون
که در کانون این دل ، یادگاری نیست غیر از تو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 20 دی 1401 13:59
لطیف و دلنشین
جواد مهدی پور 21 دی 1401 07:24
سلام و احترام محضر جناب استاد عاجلو گرامی
ممنونم از حضور همیشه سبزتان
زنده باشید به مهر
محمد علی رضا پور 20 دی 1401 19:14
سلام و درود و ارادت و خدا قوت
جواد مهدی پور 21 دی 1401 07:25
سلام و ارادت محضرتان جناب استاد رضاپور عزیز
ممنونم از مهر حضور و لطف مزیدتان
درود بر شما
منوچهر کشاورز 22 دی 1401 10:04
باسلام و احترام. زیبا سروده اید .لذت بردم.موفق باشید انشالله
منوچهر فتیان پور 23 دی 1401 08:32
سلام استاد
بسیار زیبا سرودی
درودبرشما
موفق باشید انشاءلله